محدوده های اتحاد برای دموکراسی
امید به پایان یافتن دوران طولانی پراکندگی گروه های سیاسی قوت گرفته و این سوال مطرح شده است که چرا در این اوضاع حساس و خطرناک تشکل های سیاسی برای مقابله با دیکتاتوری متحد نشده و متحد عمل نمی کنند. معیار دست یافتن به یک اتحاد فعال و کار آمد نزدیکی برداشت ها از اهداف مشترک و اعتماد متقابل گروه های سیاسی است. گروه هائی که برداشت های متفاوتی مثلا از دموکراسی دارند و یا به هر دلیل اعتماد لازم به یکدیگر را ندارند طبیعتا اتحاد موفقی هم نخواهند داشت و حتی اگر اتحاد صورت هم بگیرد، کمک چندانی به مبارزه نخواهد بود. متاسفانه اخیرا بعضی گروه ها هم که ظاهرا امید خود را به اتحاد از طریق صحبت، دیالوگ و جلب اعتماد متقابل از دست داده اند، کوشش میکنند در رسانه ها از شعار اتحاد استفاده ابزاری کرده و توسط آن برای خود بازار گرمی کنند. در این شرائط بررسی عملی بودن، هدف گیری و روشن کردن محدوده های اتحاد گروه های سیاسی اهمیت مییابد. نگارنده سال هاست که برای اتحاد گروه های سیاسی با هدف تحقق دموکراسی کوشیده است[۱] و مطلب حاضر نوعی نتیجه گیری مرحله ای از این تجربیات است.
بر خلاف آنچه که گاهی تصور میشود، اتحاد گروه های سیاسی (نه افراد، که در اینجا مورد بحث نیست) برای فعالیت مشترک و کارآمد، ساده نیست. اتحادی که پس از صورت گرفتن حرکتی نداشته باشد طبعا مورد نظر ما نیست. یک اتحاد موفق بعید است با امضا در انترنت و یا شرکت در یک جلسه صورت گیرد. حتی اگر متحد شوندگان نردیکی های فکری و اعتماد متقابل را هم در سطح لازم داشته باشند، بازهم مدت زیادی بحث، استدلال، وقت، کوشش و ثبات قدم لازم است تا اهداف و ساختارهای فعالیتی اتحاد تعیین شود. تازه این هنوز به معنای موفقیت نیست. اتحاد زمانی با موفقیت توام است که متحدین بتوانند همکاری اثر بخش داشته باشند. به عبارت دیگر برای گروه هائی که نزدیکی های فکری لازم بر سر اهداف اتحاد و یا اعتماد به یکدیگر را دارا نیستند بهترین راه، تحلیل واقعی از وضعیت همراه با کوشش برای برقراری دیالوگ، ادامه آن و جلب اعتماد متقابل است.
اتحاد گروه های اپوزیسیون سیاسی پایان کار نیست و تازه آغاز آن است. با اتخاذ سیاست های درست، گسترش و تداوم کار و از همه مهمتر جلب اعتماد روشنفکران و مردم است که یک اتحاد نیروی لازم برای ایجاد تحول در جامعه را پیدا میکند. وقتی مردم پیشنهادات نیروهای سیاسی را برای تغییر شرائط و نحوه اداره کشور بپذیرند و این پذیرش را در عمل نیز نشان دهند، اپوزیسیون باز یک قدم دیگر به اهداف خود نزدیک شده است.
اتحاد با چه هدف؟
هر بخش شرکت کننده در اتحاد حتی وقتی در مورد آن صحبت نشود، از شرکت در اتحاد هدفی دارد. تجربه اتحاد “همه با هم” با خمینی که در واقع “همه با خمینی” بود نشان میدهد که اهداف اتحاد لازم است نه فقط به صورت نفی و سلبی بلکه بطور مثبت و ایجابی نیز تعریف و از همان آغاز معین باشد. مضافا اینکه شرکت کنندگان در اتحاد درک کم و بیش مشابهی از آن داشته باشند. برای مثال ممکن است گروهی از دموکراسی، دیکتاتوری پرولتاریا را بفهمد که در تضاد کامل با دموکراسی مورد نظر است. اتحاد با هدف نفی دیکتاتوری بدون اینکه روشن کنیم پس از آن چه حکومتی را می خواهیم، لزوما به دموکراسی منجر نمیشود. دوستانی که صحبت از جنبش ملی میکنند باید توجه داشته باشند که با نام گذاری “جنبش ملی” هدف هنوز روشن نشده است. نتیجه اتحاد صرفا با هدف نفی دیکتاتوری را در گذشته تجربه کرده ایم. هر گونه هدف گزاری نا مناسب دیگر میتواند به صرف نیرو در راه های فرعی، و در بهترین حالت اتلاف انرژی اتحاد کنندگان و محروم کردن جامعه از همکاری آنان برای اقدامات درست باشد.
هدف از اتحاد برای دموکراسی، اتحادی است که بدیلی دموکراتیک به جامعه ارائه دهد، برای جلب پشتیبانی وسیع روشنفکران و مردم از این بدیل کوشش کند، در استقرار دموکراسی بکوشد و پس از استقرار، همواره نیروی حامل دموکراسی باشد.
اتحاد برای دموکراسی
مبارزات مردم ایران از دوران مشروطیت تا به امروز برای به دست آوردن حق حاکمیت ملی یا دموکراسی بوده است. آزادی، استقلال، تمامیت ارضی و جدائی دین از حکومت، حکومت قانون و رعایت حقوق بشر و عدالت اجتماعی مفاهیمی در ارتباط با یکدیگرند که تحقق آنها تا کنون از همه بهتر در دموکراسی ها ممکن شده است. امروز گرایش روشنفکران ایران به دموکراسی و جدائی دین از حکومت غیر قابل انکار است. مردم ایران فجایع حاصله از دخالت دین در حکومت را تجربه کرده اند. همچنین نتیجه کار حکومت های کمونیستی به روشنفکرانی که عدالت اجتماعی بدون آزادی را ممکن میدانستند نشان داد، که عدالت اجتماعی در فقدان آزادی ممکن نیست و کارگران سندیکاهای کارگری آلمان که در ربع سوم قرن نوزدهم سرود “آزادی نان است و نان آزادی است”[۲] را سر میدادند، آگاهانه و هوشیارانه عمل میکرده اند.
اگر دموکراسی مضمون اصلی مبارزات مردم است پس تحقق دموکراسی نیز، مناسب ترین هدف برای اتحاد نیروهای آزادیخواه میباشد. اگر چنین اتحادی پا بگیرد میتواند به فعالیت ها در سطوح دیگر مثلا پشتیبانی از مبارزات گروه های اجتماعی و رعایت حقوق بشر نیز دینامیک بیشتری بدهد.
طرفداران دکتر محمدمصدق، نهضت ملی و سازمان آن جبهه ملی همواره نقش مهمی در دفاع از آزادی ها و دموکراسی دارا بوده و هستند. در اینجا لازم است از دکتر شاپور بختیار که با تمام امکانات کوشش کرد جلوی فاجعه و پاگرفتن دیکتاتوری کنونی را بگیرد و همواره با تاکید بر اهمیت دموکراسی سال ها در رهبری نهضت مقاومت ملی ایران پرچمدار مبارزه برای دموکراسی بود و در این راه جان خود را نیز گذاشت، یاد کنم. امروز دموکراسی از طرف غالب گروههای سیاسی به عنوان اصل، مورد قبول واقع شده و گروه های اجتماعی مانند زنان، جوانان، معلمان، کارگران، دانشجویان، روزنامه نگاران، اصناف و گروه های مدافع حقوق بشر تا آنجا که میدانم بدون استثنا، ضمن مبارزه برای اهداف خود به اهمیت آزادی، رعایت حق حاکمیت مردم و اهمیت قانون متکی به اراده مردم تاکید دارند.
بعضی از فعالین سیاسی، جمهوری خواهی را به عنوان هدف اتحاد به جای دموکراسی پیشنهاد می کنند. پیشنهاد آنان دو جنبه دارد: اول جمهوری در مقابل “سلطنت” برای ابراز طرفداری از حکومتی که بر خلاف پادشاهی یا نظام ولایت فقیه کلیه مسئولین آن انتخابی و در مقابل مردم پاسخگو باشند که این عامل مهمی برای تحقق یک دموکراسی پایدار است و دوم جمهوری با مفهوم دموکراسی در مقابل “حکومت اسلامی”. به نظر نگارنده مفهوم اول که مربوط به شکل نظام است[۳] بهتر است به صورت یک استدلال جدا از دموکراسی طرح شود. به این جهت به علت دوگانگی مذکور و روشن تر بودن مفهوم، دموکراسی به عنوان هدف اتحاد مناسب تر به نظر میرسد.
پس اتحاد برای دموکراسی امری ممکن است و اگر کوشش برای صورت گرفتن چنین اتحادی با سیاست ها و اقدامات درستی همراه شود، اقدامی در جهت تقویت و اعتلا کل جنبش سیاسی ایران خواهد بود.
محدوده های فکری و سیاسی اتحاد برای دموکراسی
اگر اتحاد برای دموکراسی را درست، ضروری و منطبق با خواست و مبارزات مردم ایران بدانیم، آنوقت لازم است به بعضی نکات و محدوده های فکری موجود در راه ایجاد چنین اتحادی نیز برخورد کنیم.
۱- افراد و یا سازمان هائی هستند که از یک طرف مدافع خمینی، ولی فقیه، استالین و یا در سطح دیگری، محمد رضا شاه هستند ولی همزمان خود را مدافع دموکراسی نیز میدانند. روشن است که ادعای این گروه ها به دفاع از دموکراسی یا از روی عدم شناخت اصول آن و یا کاملا مغرضانه است.
۲- نمونه دیگر روشنفکران مذهبی هستند. بعضی از آنان امروز قاطعانه به نفع دموکراسی و ضرورت جدائی دین از حکومت موضع گرفته اند. ولی برخی دیگر هنوز از “دموکراسی دینی” صحبت میکنند و حتی از اتحاد برای دموکراسی هم این درک را دارند که مسئولین چنین اتحادی نیز باید از طرفداران جمهوری اسلامی باشند. آنها تضاد بزرگ بین “آزادی” و “دین حکومتی” یا “دین اجباری” را نمی بینند. بنابراین در این طیف با یک نظر مشخص روبرو نیستیم و اتحاد برای دموکراسی فقط با آن بخش ممکن است که به ضرورت جدائی دین از حکومت اعتقاد داشته باشد.
۳- در طیف سیاسی چپ نیز با نظرات متجانسی روبرو نیستیم. بعضی فعالین چپ به ویژه تحت تاثیر حمله نظامی آمریکا به عراق و فجایعی که این حمله باعث شده است، به دنبال ایجاد اتحادهائی با هدف “مبارزه علیه امپریالیسم” و یا اهدافی مشابه هستند. اگر “مبارزه علیه امپریالیسم” بجای دموکراسی مضمون مبارزات آنها باشد، ممکن است تا آنجا بروند که برای مثال اقدامات تروریست های عراق را که کوچکترین ارزشی برای جان انسان و هموطنان خود قائل نیستند و در عمل های انتحاری خود صدها تن را برای ایجاد وحشت و مخالفت با آمریکا از دم تیغ میگذرانند و یا حتی از اقدامات احمدی نژاد تحت این عنوان که او دارد علیه امپریالیسم مبارزه میکند به نوعی دفاع کنند. بخش دیگری از این روشنفکران هنوز هم به دنبال مبارزه برای قوم گرائی تا سرحد جدائی، انقلاب سوسیالیستی نوع لنینی و غیره اند. لازم به توضیح نیست که با صاحبان چنین افکاری نمیشود برای رسیدن به دموکراسی همکاری کرد. خوشبختانه طرفداری از آزادی و دموکراسی در بخش مهمی از فعالین چپ امروز گسترده است.
۴- چند سال پس از انقلاب عده ای تحت عنوان “مشروطه خواهی” بدون برخورد انتقادی به گدشته سردمداران خود که اغلب عاملین اصلی تعطیل مشروطه در گذشته بوده اند ظاهر شدند که متاسفانه مرتبا با اعمال خود نشان میدهند که “مشروطه خواهی” آنان فقط یک نامگذاری است و از گذشته چیزی نیاموخته اند. برای مثال آنها هنوز هم قبول ندارند جریانی که ده ها سال بر این کشور حکومت رانده است مسئول پاگرفتن دیکتاتوری کنونی است، نه اپوزیسیونی که هیچ نقشی در اداره کشور نداشته است. آنها در عوض قبول اشتباهات و برخورد روشن، قاطع و غیر قابل بازگشت به گذشته خود، گاهی مردم را به فراموش کردن آن فرا می خوانند ولی زمانی هم که محیط را مناسب ببینند، با طرح فجایع رژیم کنونی، تازه از روشنفکران و مردم طلبکار هم میشوند. مسلما این بخش با خصوصیات کنونی اگر خطری برای دموکراسی نباشد کمکی نیز برای آن نخواهد بود.
خلاصه میکنم: مناسب ترین اتحاد میان گروه های مختلف اپوزیسیون، اتحاد برای دموکراسی است. یک اتحاد موفق میان گروه هائی که برداشت های نزدیکی از اهداف آن داشته و از اعتماد لازم به یکدیگر برخوردارند، ممکن به نظر میرسد ولی همکاری با گروه هائی که در حرف یا در عمل دموکرات نیسنند، کمکی به پیشبرد دموکراسی نمیکند. تا بوجود آمدن چنین اتحادی، ادامه بحث و دیالوگ میان گروه ها برای راهیابی و پیدا کردن امکانات همکاری برای مثال در دفاع از حقوق بشر ضروری است.
۱۲ شهریور ۱۳۸۶ برابر ۳ سپتامبر ۲۰۰۷
[۱] همایون مهمنش، مبارزه موثر برای دموکراسی،
[۲] Susanne Miller/Heinrich Potthoff, Kleine Geschichte der SPD, Verlag Neue Gesellschaft GmbH, 6. Auflage 1998
[3] همایون مهمنش: دموکراسی و شکل نظام،