سخنرانی همایون مهمنش در کانون سخن لوس آنجلس
سخنرانی همایون مهمنش در کانون سخن لوس آنجلس
سیزدهم آذر ۱۳۸۵ برابر ۴ دسامبر ۲۰۰۶
کشور ما دارای تاریخ پرتحرکی است و سه حرکت بزرگ اجتماعی در کمتر از صد سال در آن به وقوع پیوسته است. مضمون مبارزات مردم در نهضت مشروطیت، جنبش برای ملی کردن صنعت نفت به رهبری دکتر محمد مصدق و حرکت برای رسیدن به “آزادی، استقلال، عدالت احتماعی” که آزادی خواهان رهبری آن را از دست دادند، دست یافتن به آزادی، دموکراسی و عدالت احتماعی بوده است. تا به امروز مردم و فعالین سیاسی در این راه قربانی های فراوانی داده اند. از آغاز دیکتاتوری روحانی نمایان تا امروز گروه های اجتماعی مانند دانشجویان، روزنامه نگاران، زنان، نویسندگان، نظامیان تا رهبران سیاسی مانند دکتر شاپور بختیار، در مقابل آن مقاومت کرده و در مواردی حتی جان خود را نیز در این مبارزه از دست داده اند.
علی رغم همه این تلاش ها به جز چند دوره کوتاه، دیکتاتوری بر کشور حاکم بوده است. در این شرائط بحث در مورد علل عدم موفقیت در رسیدن به یک دموکراسی پایدار، کمبودهای این مبارزات و کوشش برای رفع آنها همواره از اهمیت خاصی برخوردار است.
در آغاز مناسب است ارزیابی کوتاهی از دیکتاتوری در کشورمان داشته باشیم. به علت در آمد نفت و موقعیت سوق الجیشی کشور دیکتاتوری ایران با سایر دیکتاتوری ها تفاوت دارد. درآمد نفت از زمان افزایش آن تا به امروز، حکومت ایران را که باید خدمتگزار مردم باشد به ارباب مردم تبدیل کرده است. علاوه بر این موقعیت سوق الجیشی ایران در این منطقه مهم قدرت های جهانی را غالبا به کنار آمدن با دیکتاتوری های حاکم در ایران ترغیب می کند. امری که با سقوط طالبان در افغانستان و صدام حسین در عراق تشدید شده است. به این علل مقابله با دیکتاتوری و استقرار دموکراسی در ایران شاید مشکل تر از بعضی کشورهای دیگر مانند پرتقال، یونان و لهستان میباشد که دیکتاتوری در آن ها از چنین موقعیت هائی برخوردار نبوده است.
این موقعیت خاص دیکتاتوری منحصر به دیکتاتوری کنونی نیست. دیکتاتوری گذشته هم از این امتیازات و هم از پشتیبانی بین المللی بیشتر برخوردار بود. با این وجود دیدیم، وقتی که مردم عاصی شدند و عوامل دیگر هم دست به دست هم دادند، درست هنگامی که اغلب تصورش را هم نمی کردیم، حرکت در سراسر کشور آغاز شد. متاسفانه رهبری جنبش به دست روحانی نمایان افتاد و آنها دیکتاتوری مخوف کنونی را بر پا نمودند.
در اوضاع پیچیده امروز هیچکس نمیتواند ادعا کند که نسخه پیچیده و کاملی برای خروج از این وضع دارد. اما اگر اهداف روشنی داشته باشیم، کمبودهای خود را بشناسیم، ابزاری که برای رسیدن به اهداف این مبارزه مورد نیازند و مرحله ای از مبارزه را که در آن هستیم مشخص کنیم، میتوانیم با دید روشن تری به مشکلات برخورد کرده و به احتمال موثر تر عمل کنیم.
هدف دموکراسی پایدار
از تجربه صد سال مبارزه برای آزادی و دموکراسی و همچنین تلاش مردم بعضی کشورهای دیگر جهان برای حصول به دموکراسی، آموخته ایم که رسیدن به دموکراسی فقط با بر چیدن بساط دیکتاتوری حاکم میسر نمیشود. دیکتاتوری گذشته برچیده شد اما به دموکراسی نرسیدیم. صرف استقرار دموکراسی هم هنوز به معنی پایدار بودن آن نیست. ما به دنبال استقرار یک دموکراسی پایدار هستیم که پس از مدتی دوباره از دست نرود. بنابراین هدف ما فقط برچیدن بساط دیکتاتوری نیست بلکه استقرار یک دموکراسی پایدار است و اقدامات و سیاست های خود را با این محک می زنیم که کدام راه ما را ضمن حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور، مطمئن تر به آزادی و یک دموکراسی پایدار می رساند.
طرفداران نهضت ملی یا ملیون
صحبت من امروز در مورد اهداف و برنامه های طیف طرفداران نهضت ملی یا ملیون است. این طیف که در نهضت مشروطه، مبارزات ملی کردن صنعت نفت به رهبری دکتر محمد مصدق و پس از کودتای بیست و هشتم مرداد تا به امروز همواره برای آزادی، دموکراسی و عدالت اجتماعی و تساوی کلیه آحاد مملکت در مقابل قانون مبارزه کرده، دارای اصول مشترک و همگونی فکری قابل توجهی است. رهبران ملی از آغاز مشروطیت تا به امروز نشان داده اند که حتی هنگامی که در قدرت هستند نیز دست از مبارزه برای آزادی و دموکراسی نمی کشند. پیروزی و یا شکست این طیف مثلا در نهضت مشروطیت یا ملی کردن صنعت نفت از یکطرف و ۲۸ مرداد ۳۲ یا ۲۲ بهمن ۵۷ از طرف دیگر، همواره با پیروزی و یا شکست آزادی و دموکراسی عجین بوده است.
مشکلات ملیون و جنبش دموکراتیک ایران در واقع خود را هم در ۲۸ مرداد ۳۲ و هم در ۲۲ بهمن ۵۷ نشان داد. منتها تاکنون توجه لازم را به آن نکرده ایم. در ۲۸ مرداد ما فاقد نیروئی بودیم که بتوانیم به کمک آنها توطئه های دشمنان آزادی را خنثی نموده، آزادی را حفظ کرده و برای استمرار دموکراسی بکوشیم. همینطور قبل از ۲۲ بهمن به علت سرکوب دیکتاتوری قادر نشدیم با مردم ارتباط لازم را داشته باشیم. جبهه ملی “در بهمن ۵۷ مانند دونده ای بود که سال ها او را غل و زنجیر کرده، مدت کوتاهی قبل از مسابقه دو او را آزاد ساخته باشند. روشن است که آن دونده در مسابقه موفق نمیشود”(۱). در آن زمان قادر نبودیم مردم را به حد کافی برای دفاع از شعار آزادی خواهان که “آزادی، استقلال، عدالت اجتماعی” بود بسیج کنیم، از دستاوردهای این مبارزات حراست کرده، مانند سدی در مقابل روحانیون تشنه قدرت بایستیم و بلای دیکتاتوری آخوندی را از سر مردم و کشور دور کنیم.
اگر به کمبودهای گذشته خود توجه نکنیم چه بسا بار دیگر موفق نخواهیم بود. بنابراین لازم است کمبودهای خود را بشناسیم و در بر طرف نمودن آنها کوشا باشیم. لازم است به فکر ابزار مناسب برای این مبارزه باشیم، کار را ساده نگیریم، از برخوردهای کوتاه مدت، اقدامات نمایشی بدون پشتوانه بپرهیزیم و با در نظر گرفتن خصوصیات دیکتاتوری که قبلا به آن اشاره شد به فکر راه حل های اساسی باشیم.
لازم می دانم به یک نکته اشاره کنم. تا چند سال پیش عده ای بودند که می گفتند تا زمانی که از نظر فرهنگی کمبود داریم هرگونه فعالیت سیاسی ما بیهوده است. باید اول سال ها خود را از نظر فرهنگی به پیش بریم و از اقدامات سیاسی صرفنظر کنیم تا به مرحله مبارزه سیاسی برسیم. امروز برای غالب این دوستان نیز روشن شده است که رفع این کمبودها و تدارک یک دموکراسی پایدار نمیتواند بطور انتزاعی و جدا از فعالیت سیاسی مستمر صورت گیرد. تنها در جریان چنین مبارزه ای میتوانیم نقطه ضعف های خود را بشناسیم، در رفع آنها بکوشیم و راندمان کار خود را افزایش دهیم.
در اینجا به این کمبودها در سه عرصه فرهنگی، سیاسی و تشکیلاتی برخورد می کنیم.
کمبودهای فرهنگی
بیشتر از آنچه که به نظر می رسد سیستم فکری دیکتاتوری بر جامعه و در مواردی حتی بر مخالفین نظام نیز تاثیر می گذارد و مانع پیشرفت یک حرکت سالم میشود. به چند نمونه از این سیستم فکری اشاره می کنم.
۱ – کوشش برای اقناع، جلب رضایت، تشویق و علاقمند کردن انسانها در سیستم فکری دیکتاتوری جائی ندارد. دیکتاتوری راه حل مشکلات را مجازات ، صدور دستور و اعمال زور می داند و بر این تصور است که هرچه مجازات شدیدتر باشد نتیجه بهتر است.
۲ – دیکتاتوری می خواهد مردم مشغول زندگی خود باشند، به مشکلات اجتماعی و راه های تاثیر گذاری فکر نکنند، مخالفت نکنند و همیشه دیگران و نه خود را مسئول وضع خود بدانند. تعجبی نیست وقتی از مردمی که بر این باور هستند حرکتی دیده نشود و همه به امید رسیدن دستی از غیب بنشینند.
۳ – در دیکتاتوری بالائی ها تصمیم می گیرند. هر مساله لازم است برای تصمیم گیری از کانال هائی به “بالا” برسد تا در مورد آن تصمیم گیری شود. افراد دیگر خود را مسئول تصمیم گیری یا پیگیری آنها برای انجام نمی دانند. چنین سیستمی افراد را غیر مسئول بار می آورد و تعجبی نیست اگر همه به جای اقدام، همیشه منتظر ظهور یک رهبر باشند.
۴ – معیارهای ارزش گذاری دیکتاتوری مخدوش و به ویژه در موارد مهم خلاف فکر سالم و خرد انسان است. دیکتاتوری مثلا کودتا را قیام قلمداد می کند یا غصب حقوق ملت را حکومت اسلام نام می گذارد. حزبی که خود را طرفدار آزادی می داند ناگهان خلخالی را نماینده خود در انتخابات معرفی می کند و … نتیجه این که جامعه فاقد آن بنای ارزش های اولیه و مشترک است که میتوان با حرکت از آنها زمینه های فکری برای اقدامات مشترک یافت. این پراکندگی فکری، قدرت حرکت، خلاقیت و تاثیر جنبش فکری – سیاسی را کاهش می دهد.
۵ – در روابط اجتماعی حامل دیکتاتوری، معیار، رابطه است نه ضابطه. همه تصور می کنند قابلیت برای انجام کارها ضروری نیست. مهم نزدیکی به قدرت و ضابطه است.
مثال دیگر: در نهضت مشروطیت، مشروعه خواهان تساوی در مقابل قانون را رد می کردند. هنوز هم این نظریه رایج است و خود را از جمله در تفکر خودی و غیر خودی نشان می دهد.
برخورد به این کمبودهای فرهنگی به منظور رسیدن به ارزشهای درست و مشترک از اقدامات اساسی و مهم روشنفکران است.
کمبودهای سیاسی
اگر عالیترین فرهنگ سیاسی را هم داشته باشیم ولی تصمیمات سیاسی نادرستی اتخاذ کنیم یا به اقدامات نادرستی دست زنیم، احتمال موفقیت ما زیاد نیست.
به نظر من رهبران و فعالین ملی توجه لازم را به رفع کمبودهای زیر در همه زمان ها مبذول نداشته اند:
۱ – لزوم تشکیلات سیاسی طیف طرفداران نهضت ملی. همانطور که در زیر خواهد آمد سیاست سرکوب رژیم گذشته به ویژه بعد از ۲۸ مرداد و رژیم کنونی مانع اساسی برای انجام این مهم بوده است.
۲ – ارائه ندادن یک برنامه سیاسی جامع، برنامه ای که زمینه اقتصادی را نبز در بر گیرد. جبهه ملی در آغاز بر اساس این تفکر بنا شده بود که احزاب شرکت کننده در آن برنامه های سیاسی جامع ارائه میدهند و جبهه ملی اهداف کلی را دنبال میکند. اما به مرور فعالیت احزاب ملی آنچنان تحت الشعاع فعالیت جبهه ملی قرار گرفت که آنها نتوانستند جز در موارد استثنائی برنامه های جامعی ارائه دهند. این کمبود ملیون باعث شد که به اهمیت اقتصاد در سرنوشت کشور تاکید لازم نشود تا جائی که آیت الله خمینی بی محابا جمله معروف “اقتصاد مال خر است” را ابراز کرد و افراد یا سازمان هائی از چپ و راست امکان یافتند به نادرستی ادعای داشتن برنامه اقتصادی کنند. مثلا در دوران انقلاب عده ای به “اقتصاد توحیدی” آقای بنی صدر که آنهم در واقع برنامه ای نبود، عنوان برنامه اقتصادی می دادند.
رهبران ملی یا بعضی از آنها برای مثال اشتباهات زیر را مرتکب شده اند:
۱ – طرح سیاست صبر و انتظار که برای بسیاری از جوانان غیر قابل قبول بود و آنان زا به سمت مبارزات مسلحانه، شهادت طلبی دینی و اشتباهات دیگر سوق داد.
۲ – یک اشتباه سیاسی برخی از ملیون از دید من ندیدن خطر عظیم دیکتاتوری آخوندی و عدم توجه به اقدام شاپور بختیار برای مقابله با آن بوده است.
فقدان تشکیلات سیاسی
مهمترین نتیجه رشد فرهنگ سیاسی، تشکیلات سیاسی برای تاثیر گذاری سازنده، مداوم و دراز مدت در سرنوشت سیاسی کشور است. یک علت برای فقدان چنین تشکیلاتی، سیاست سرکوب و اختناق رژیم گذشته پس از ۲۸ مرداد بوده است.
دکتر بختیار در مصاحبه خود با موسسه هاروارد در پاسخ به اینکه چرا این نهضت نتوانست به کار خود ادامه دهد میگوید: «خیلی ساده است. حکومت نظامی، کودتای ۲۸ مرداد، حبس روی حبس. پشت سرهم. بنده در بهمن ۱۳۳۲ زندانی شدم. بعد از دوماه آمدم بیرون و باز دو ماه تبعید شدم. بعد دو مرتبه برای دو سال زندانی شدم. حالا دیگران را نمی گویم. … این بود که نهضت مقاومت ملی به هیچ عنوانی فرصت فعالیت نداشت. هروقت ما یک جلسه ای داشتیم می آمدند تذکر می دادند و بعد هم، خوب یکی دوتا را می گرفتند. … سازمان امنیت وظیفه داشت – و اینجا یک مساله بزرگ تاریخی است که بنده می خواهم به جنابعالی عرض کنم – وظیفه داشت که نگذارد یک نیروی ملی اصیل که وابسته نباشد پا بگیرد. … ».
به هر حال ملیون متاسفانه هم در ۲۸ مرداد و هم در بهمن ۵۷ از آن تشکیلات سیاسی که در ارتباط قوی با مردم قادر به بسیج آنان برای حفظ دستاوردهای مبارزه برای آزادی و دموکراسی باشد برخوردار نبودند.
پس از ۲۸ مرداد جبهه ملی در داخل و خارج کشور به امر سازماندهی توجه بیشتری مبذول داشت اما در داخل کشور با سرکوب دیکتاتوری روبرو شد و تشکیلات آن به مرور از میان رفت. در خارج کشور جبهه ملی به ویژه پس از ۲۸ مرداد دارای تشکیلات، کادرهای بطور نسبی آزموده و مجرب بود. در حوزه های آن علاقمندان، تعلیمات سیاسی تشکیلاتی می دیدند و می آموختند چگونه میتوان بطور سازمان یافته از اصول و اهداف مشترک سازمان خود دفاع کنند.
کنفدراسیون دانشجویان ایرانی به این دلیل تا سال ها در برنامه های خود موفق بود چون هم جبهه ملی و هم گروه های طیف چپ که در آن فعالیت داشتند دارای تشکیلات سیاسی بودند. در واقع آنها بودند که فعالیت کنفدراسیون را پشتیبانی و تا حد زیادی هدایت مینمودند. بنابراین یکی از علل مهم اینکه مبارزه در خارج کشور امروز از درجه فعالیت لازم برخوردار نیست، فقدان تشکل های سیاسی کار آمد است.
با اوج گرفتن فشار و سرکوب در داخل کشور که مبارزه متشکل سیاسی در داخل کشور ممکن نیست، طبیعتا کوشش برای اتحاد و ایحاد تشکیلات سیاسی مناسب به عهده خارج کشور می افتد.
تشکیلات سیاسی مدرن
یک تشکیلات سیاسی مدرن با بهره گیری از دانش پیشرفته سیاسی – تشکیلاتی حل معضلات عمده جامعه را هدف قرار میدهد و با در نظر گرفتن تجربیات گذشته عمل می کند. در گذشته افراد اغلب به دور شخصیتی جمع می شدند و تا چند روزی که امید موفقیت برای آن شخص بود پای علم او سینه می زدند و پس از چندی از دور او پراکنده می شدند. محور تشکل های مدرن امروزی شخصیت های حزبی نیستند بلکه هدف و برنامه سیاسی است.
به نطر من وظائف عمده تشکیلات سیاسی پس از مرحله اتحاد و توافق بر سر اصول مشترک (منشور) ضمن ادامه مبارزه روزمره سیاسی عبارت است از:
۱٫ توافق بر سر یک برنامه سیاسی
۲٫ ایجاد ساختار های تشکیلاتی مناسب برای جذب عناصر جدید
۳٫ جذب روشنفکران آماده و علاقمند
۴٫ ارتباط وسیع با مردم و گروه های اجتماعی
تلاشگران راه آزادی و دموکراسی می دانند که مبارزه برای تحقق دموکراسی پایدار بدون ارتباط وسیع با مردم و جلب پشتیبانی وسیع و فعال آنان ممکن نیست. تشکیلات سیاسی وسیله ای برای ارتباط با مردم، درک و تاثیر دادن نیازهای آنان در اهداف و برنامه های مبارزه و جلب پشتیبانی فعال آنان از مبارزه برای استقرار و استمرار دموکراسی است.
تفاوت افراد سیاسی تشکیلاتی با دیگران
یک کادر سیاسی – تشکیلاتی به اهمیت تشکیلات برای مبارزه سیاسی موثر واقف است. کادرهای سیاسی – تشکیلاتی با دید دراز مدت تری به مبارزه سیاسی می نگرند و در مبارزه سیاسی استمرار دارند. موضع گیری ها و ابراز نظر های آنان معمولا بر اساس یک مرام روشن سیاسی، اغلب فکر شده و منسجم تر است. کادر سیاسی – تشکیلاتی علاوه بر برخورداری از توانائی بحث، استدلال، تحلیل و انتقاد سازنده و آموزش، دائما اقدامات خود و تشکیلات را بررسی کرده، در صدد یافتن مشکلات و رفع آنهاست. کادرهای بالای سیاسی – تشکیلاتی توانائی تفکر استراتژیک و سازماندهی دارند و قادرند دیگران را به فعالیت سیاسی هدفمند جذب کنند.
فرد سیاسی – تشکیلاتی می داند که هیچ کار به خودی خود صورت نمی گیرد. مثلا می داند که لازم است حتی با آشنایان ساعت ها بحث کرد تا بتوان آنها را آماده شرکت در یک حرکت اعتراضی نمود. افرادی که چنین تجربه ای را ندارند معمولا تصور می کنند که صرف دعوت به حرکت اعتراضی کافی است. بارها دیده ایم که یک گوینده تلویزیونی در خارج کشور از مردم می خواهد در تظاهرات یا مقاومت مدنی در همان شب شرکت کنند و وقتی با عدم شرکت مردم روبرو میشود آنان را سزاوار حکومت کنونی می داند.
متاسفانه به علت فقدان تجربه سیاسی – تشکیلاتی امروز ما بیشتر مفسر داریم تا کادر های سیاسی. مفسر امروز یک چیز میگوید و فردا چیز دیگر. امروز از حمله موتلفین به عراق دفاع می کند، فردا که عواقب این حمله برای همه روشن میشود، آن را رد می کند. امروز از حمله نظامی به ایران دفاع می کند فردا با آن مخالفت میورزد. امروز با حرارت به دنبال پشتیبانی از هرگونه اقدام اصلاح طلبان جمهوری اسلامی است و فردا از این برخورد کاملا دوری می جوید. همه اینها بدون کوچکترین برخوردی به گذشته و کوشش در یافتن علل اشتباه خود صورت می گیرد.
رابطه مردم و اپوزیسیون
تبلیغات رژیم، افزایش فشار برمردم همراه با تشدید خفقان و سرکوب، جو یاس و بی اعتمادی به خود و اپوزیسیون دموکرات را در میان مردم حاکم ساخته است.
امروزه بخش وسیع مردم هم که از شرائط حاکم رنج میبرند مخالفت خود را به بدگوئی از رژیم خلاصه می کنند و از هرگونه فعالیت سیاسی دوری می جویند. زنان، دانشچویان و کارگران در مقاومت برای حقوق صنفی و سیاسی نقش روشنی دارند اما آنها غالبا در مبارزه از پشتیبانی وسیع تر مردم محرومند. این سیاست زدائی عوامل مختلفی دارد که احتمالا امید بستن به اقدامات اصلاح طلبان جمهوری اسلامی، وعده های عناصر فریبکار در رسانه های خارج کشور، ناامیدی از موفقیت اپوزیسیون دموکرات و عوامل فرهنگی که قبلا به آن اشاره شد مانند امید بستن به دستی از غیب، دیگران را مسئول وضع خود دانستن در آن نقش دارند.
اقدامات اپوزیسیون مبنی بر برگزاری جلسات وسیع چه از نظر تعدد افراد (کنفرانس ملی، اتحاد جمهوریخواهان، جمهوریخواهان دموکراتیک و لائیک) و چه از نظر تعدد اسامی سازمان هائی که اسم آنها پشت هم نوشته میشود (نشست لندن و جنبش رفراندم) کم نبوده است. اما این نشست ها که در واقع باید به قدرت اپوزیسیون بیافزاید پس از چندی به نقطه ضعف تبدیل شده و دیگر بطور جدی دنبال نمیشوند. در نتیجه چه بسا خود به نا امید کردن بیشتر مبارزین و مردم و بیزاری از هر گونه اقدام سیاسی می انجامند.
در این شرائط گاهی افرادی را می بینیم که به تازگی به مبارزه پیوسته و در جلساتی شرکت کرده اند. آنها از اینکه چرا علی رغم این اقداماتشان هنوز انقلابی صورت نگرفته متعجبند و در نوشته ها یا ابرازات خود به اپوزیسیون، به ویژه اپوزیسیون سنتی حمله کرده آنان را به عقب ماندگی، عدم توجه به اهمیت اتحاد و غیره متهم می کنند، بدون اینکه خود راه حل های عملی و مناسبی ارائه دهند. باید برای آنان توضیح داد که به صرف پریدن به اپوزیسیون و یا عناد با آن مشکلات حل نمیشوند.
علت عدم موفقیت اپوزیسیون در اتحاد به نظر من تفاوت در برنامه ها و اهداف، جدی نگرفتن بی اعتمادی ها، فقدان برنامه و استراتژی روشن برای اتحاد و اهداف آن است. اعتماد را با آمپول نمیشود تزریق کرد. در مورد علل این بی اعتمادی ها، برخورد روشن و بدون سیاست بازی یا لفاظی به گذشته ها و سایر راه ها برای رفع آن، متاسفانه کمتر صحبت میشود.
اکثریت مردم ایران در سال های اخیر چند بار نشان داده اند که خواهان آزادی و دموکراسی هستند. در شرائطی که امکان فعالیت آزاد برای اپوزیسیون واقعی در کشور نیست و رژِیم بخش مهمی از سران و فعالین اپوزیسیون را سرکوب کرده و یا به قتل رسانده است، این دستاورد مهمی است. البته کافی نیست. لازم است ملیون بیشتر به روشن کردن سیاست ها و نقطه نظرهای خود برای جامعه بپردازند.
مراحل مبارزه تا استقرار دموکراسی
از نظر نگارنده رسیدن به دموکراسی یک پروسه است که مراحل زیر را دارد:
۱٫ اتحاد تشکل ها یا عناصر دموکرات برای تحقق دموکراسی
۲٫ توافق بر سر یک برنامه عمل مشترک
۳٫ جذب روشنفکران و آماده ترین اقشار مردم به مبارزه
۴٫ جلب پشتیبانی وسیع مردمی از اهداف این اتحاد
۵٫ ایجاد آلترناتیو سیاسی
۶٫ اوج مقاومت و پایان دادن به دیکتاتوری حاکم
۷٫ تشکیل حکومت موقت
۸٫ تشکیل مجلس موسسان، تنظیم قانون اساسی جدید و انتقال قدرت به حکومت منتخب مردم
مشخص کردن مراحل این پروسه بدین جهت انجام می گیرد که روشن کنیم در چه مرحله ای هستیم و عمدتا به اقداماتی بپردازیم که به آن مرحله مربوطند (ضمن آنکه میتوانیم در حد ممکن به تدارک مراحل بعد نیز بپردازیم). در نتیجه از هدر رفتن نیرو جلوگیری می کنیم. در هر قدم استفاده از تجربیات به دست آمده و در نظر گرفتن آن در ادامه کار ضروری است.
پشتیبانی از مبارزات گروه های احتماعی
مبارزه زندانیان سیاسی و گروه های مختلف اجتماعی مانند زنان، دانشجویان، کارگران، روزنامه نگاران، نویسندگان، وکلای زندانیان سیاسی در جامعه جریان دارد. طبیعی است که پشتیبانی از این مبارزات ودفاع از حقوق بشر در ایران در صدر اقدامات همه انسانهای آزادی خواه در داخل و خارج کشور قرار دارد. آزادی کلیه زندانیان سیاسی و پشتیبانی از فعالین اجتماعی همواره در دستور کار مبارزه چه در خارج و چه در داخل کشور است.
اما این سوال مطرح میشود که هموطنان علاقمند به ویژه در داخل کشور چگونه میتوانند به تدارک دموکراسی کمک کنند.
تدارک دموکراسی در فقدان مرکزیت
عده ای از هموطنان از تقریبا همه اقشار و گروه های اجتماعی و در نقاط مختلف کشور مایلند در مبارزه برای آزادی سهیم باشند. آنها به درستی بر ضرورت کار مشترک تاکید دارند و از ملیون و سایر دموکراسی خواهان انتظار رهنمود دارند که چه بکنند یا لااقل در هماهنگ نمودن اقدامات به آنان کمک کنند. بنابراین ملیون لازم است به دنبال راه هائی باشند که علاقمندان به شرکت در مقاومت منفی بتوانند در همه نقاط کشور در آن شرکت جویند.
امروز فعالیت سیاسی آزاد، علنی و متمرکز برای اپوزیسیون دموکرات در داخل کشور ممکن نیست. به طریق اولی امکان فعالیت جبهه ملی و سایر تشکل های دموکرات برای اینکه به مبارزات مردم در سراسر کشور تمرکزی بدهد وجود ندارد. اما این به معنی لزوم تعطیل کار نیست. اگر هدف ایجاد نیروی لازم برای استقرار و حفظ دموکراسی در زمان لازم است، امروز هم فعالیت و تدارک دموکراسی پایدار به صورت غیر متمرکز ممکن میباشد. هموطنان علاقمند میتوانند در صورت امکان، آمادگی های لازم را از هم اکنون با ابتکارات گوناکون و شیوه های غیر متمرکز کسب کنند.
یک مدل نهضت مشروطه است: در آن دوران مشروطه خواهان در انجمن ها یا کمیته ها جمع می شدند. تعداد انجمن ها در زمان تصویب قانون اساسی فقط در تهران از ۱۰۰ متجاوز بود. اعضا این انجمن ها با مردم در ارتباط و از پشتیبانی آنان برخوردار بودند. مشروطه خواهان این وظیفه را برای خود گذاشته بودند که مانند آزادی خواهان انقلاب کبیر فرانسه، به خواندن مطالب روزنامه ها در مجامع و انجمن ها بپردازند. مردم در هم صدائی با مشروطه خواهان به میدان می آمدند. مثلا با تجمع خود در مقابل مجلس اجازه نمی دادند قوانین شرعی توسط روحانیون جای قوانین عرفی را بگیرد.
شاید امروز هم در مواردی ممکن باشد که در شهرها، شهرستان ها، بخش ها، دهات، محل کار، تحصیل و غیره) جائی که با دوستان و آشنایان خود ملاقات می کنیم به ارتباط خود نظم دهیم و آن را به سبک مبارزین نهضت مشروطیت به انجمن یا کانون های چند نفره تبدیل کنیم. کانون ها مرکب از افرادی است که یکدیگر را می شناسند، به هم اعتماد دارند و در ارتباط، بحث و تبادل نظر با هم هستند.
آگاهی از تاریخچه مبارزات آزادیخواهانه مردم ایران، بحث در مورد مقولات مهم سیاسی، آشنائی با نظریات مختلف سیاسی، فلسفی و شرکت در بحث های روز میتواند در دستور کار این انجمن یا کانون ها باشد. آنها میتوانند یک تدارک فرهنگی، سیاسی و همچنین تشکیلاتی برای دموکراسی آینده باشند.
خطر اینکه این کانون ها علی رغم محتوای مدنی آنان مورد حمله عمال دیکتاتوری قرار گیرند وجود دارد ولی اولا همیشه شرائط بطور یکسان خطرناک نیستند و در ثانی اگر تعداد کانون ها به حد کافی باشد، چه بسا حملات دیکتاتوری تاثیر مهمی نداشته باشد.
کانون ها طرفداران نهضت ملی را در نوعی ارتباط قرار می دهند. بحث و برخورد و تفکر در مورد مسائل سیاسی خود قدمی برای ارتقا دانش سیاسی است که خواه نا خواه تاثیر خواهد داشت. تا زمانی که امکان فعالیت آزاد، متشکل و سراسری نیست، کانون ها به آماده کردن محیط و بالا بردن کیفیت خود ادامه می دهند. وقتی امکان فعالیت آزاد پیدا شد، کانون ها پایه های تشکل سراسری ملیون در محل فعالیت خود، ستون هائی برای ایجاد آلترناتیو دموکراتیک و تضمینی برای حفظ آن میباشند. با وجود تعداد کافی از آنها میتوانیم از پشتیبانی مردم برای استقرار حاکمیت ملی و حراست از آن مطمئن تر باشیم.
موخره
چنانچه همه این برنامه ها را هم که به درستی و توام با مبارزات سیاسی دائمی انجام دهیم باز هم اوضاع به طور اتوماتیک به نفع دموکراسی تغییر نخواهد یافت. با گذشت زمان اما به امکانات و توان خود خواهیم افزود تا موقعی که با مبارزه سیاسی و عوامل دیگر اجتماعی، روانی و غیره که در کنترل ما نیستند، شرائط فراهم شود. در این صورت هر چه آمادگی ما کامل تر و تدارک ما بهتر باشد، احتمال دست یافتن به یک دموکراسی پایدار بیشتر خواهد بود.
______________________________
(۱) نقل قول از علی شاکری زند