گفتگو با مجله ادبیات و فرهنگ

۹ مهر ۱۳۸۶

مجله ادبیات و فرهنگ بر آن است تا سلسله گفتگوهایی را با کارشناسان امور سیاسی واجتماعی به انجام برساند که دراین گفتگوها رخدادهای سیاسی و اجتماعی اخیر ایران مورد بررسی قرار خواهد گرفت. از جایی که گفتگوی حضوری با آقای همایون مهمنش امکان پذیر نبود از ایشان خواهش کردم تا پاسخ های خودشان را با پست الکترونیکی برای مجله ادبیات و فرهنگ بفرستند با سپاس فراوان از همکاری ایشان متن کامل این پرسش و پاسخ را با یکدیگر مرور می نماییم.

آقای دکتر مهمنش با درود و سپاس فراوان ازاینکه دعوت ما را پذیرفتید.

خواهش می کنم کمی ازخودتان بگویید تا خوانندگان مجله ادبیات و فرهنگ بیشتر با شما و کارهای فرهنگی و سیاسی تان آشنا شوند.
من در دانشگاه فنی مونیخ آلمان در رشته فیزیک تحصیل کرده ام. از همان آغازتحصیل فعالیت سیاسی را در جبهه ملی آغاز کردم. ارتباط جبهه ملی خارج و داخل کشور به حداقل رسیده بود و ما از تجربیات افراد با سابقه در داخل کشور بی بهره بودیم. وقتی سرکوب اپوزیسیون، شکنجه و اعدام در رژیم گذشته شدت گرفت، عده زیادی از فعالین سیاسی مانند من به چپ متمایل شدند. اگرچه در تمام دوران فعالیت خود براهمیت آزادی تاکید میکردم اما حدود یک سال قبل از بهمن ۵۷، به آزادی و حاکمیت مردم به عنوان راه اصلی رسیدن به زندگی بهتر مینگریستم. پس از انقلاب اسلامی به فعالیت خود در جبهه ملی اروپا ادامه دادم. مدتی بعد که زنده یاد دکتر بختیار به خارج از کشور آمد، من و چند نفر از دوستانی که در این سازمان فعالیت داشتیم به نهضت مقاومت ملی ایران که وی پایه گذار آن بود پیوستیم و اکنون نیز همچنان یک عضو فعال این سازمان میباشم. علاوه بر آن چندی است اعضا با سابقه سازمانهای جبهه ملی ایران درخارج از کشور به هم پیوسته و فعالیت سازمانی خود را تحت همین نام از سر گرفته اند که من نیز در این سازمان فعالیت دارم. مقالاتم را میتوانید در سایت شخصی ام مطالعه کنید. متاسفانه آشنائی من با شعر و ادبیات کاملا محدود است. نوشته هایم اغلب در مورد دموکراسی، اهمیت آن، نهادهای سیاسی – تشکیلاتی لازم برای رسیدن به آن و ضرورت اتحاد نیروهای دموکرات است. بیش از همه روی مقاله های “مدل های فکری”، “مبارزه موثر برای دموکراسی” و “تدارک دموکراسی پایدار” تاکید دارم.

پرسشها: آقای مهمنش همانطوریکه شاهد هستید اینروزها فشار برقشرهای مختلف جامعه ازجمله فعالان سیاسی ومدنی، روزنامه نگاران، دانشجویان، کارگران و زنان و… افزایش یافته راست ورژیم حاکم برایران باشتاب هرچه بیشتری به اعدامها، اعتراف گیریهای تلویزیونی، اخراج استادان دانشگاه ها وسنگسار وسرکوب، ادامه می دهد بفرمایید پایه واساس ِاینگونه برخوردها چیست؟

در جمهوری اسلامی مردم حقی ندارند و شکافی عمیق میان مردم و حکومت وجود دارد. این حکومت توان اداره کشور را ندارد و به این جهت مملکت را با بحران های دائمی، خطر جنگ و ورشکستگی اقتصادی روبرو ساخته است. وضع معیشت، امنیت و آزادی مردم هر روز بدتر از روز گذشته است. مبارزات مردم ازجمله زنان، کارگران، دانشجویان، معلمان و گروه های دیگر اجتماعی برای رسیدن به مطالبات خود ادامه دارد و رژیم چون اصولا پاسخگوئی به مطالبات مردم را وظیفه خود نمیداند برای شکستن مقاومت و خاموش کردن آنان دست به سرکوب میزند. تا وقتی که علت، یعنی وضع بد اقتصادی، فقدان امنیت، آزادی و پایمال شدن حقوق ملت برجای خود باقی است، معلول، یعنی نارضائی در سطح وسیع نیز همچنان ادامه خواهد داشت.

شما می دانید که نقض حقوق بشر در بسیاری از کشورها همچون عربستان سعودی، سودان و افغانستان و…صورت می پذیرد ولی با سران این کشورها مانند سران رژیم ایران برخورد نمی شود همچنین بفرمایید ارزیابی دولت ایالات متحده آمریکا و دولتمردان اروپایی در مقابل ایران چیست؟

قدرت های جهانی غالبا به مسائلی برخورد میکنند که آن را در جهت منافعشان ببینند. این امر تا حدی هم قابل درک است چون آنها هم خود به اندازه کافی مساله دارند. پس اشتباه است اگر تصور کنیم دیگران به فکر حل مشکلات ما هستند. این مشکلات را فقط خود ما میتوانیم حل کنیم. دیگران از منافع ملی خودشان حرکت می کنند. به همین ترتیب ما نیز باید مدافع منافع ملی خود باشیم. اگر خود ما علیه پایمال شدن حقوق بشر، برای آزادی و دموکراسی قدم برداریم و موفق باشیم، میتوانیم روی پشتیبانی افکار عمومی و بسیاری از آزادیخواهان دنیا نیز حساب کنیم. از دید دولت ایالات متحده آمریکا و دولتمردان اروپایی ایران یک کشور مهم، در یک منطقه مهم و از نظر ذخائر طبیعی پرارزش است. به این جهت آنها به دخالت در سرنوشت کشورهای منطقه بی علاقه نیستند. آنها عموما از شکاف میان مردم و حکومت برای اعمال سیاست های خود بهره میگیرند. اما شکاف موحود میان مردم و حکومت چیزی نیست که با آشتی طلبی این فرد یا آن گروه ترمیم شود و تا زمانی که حکومت به پایمال کردن حقوق مردم ادامه میدهد، این شکاف نیز پابر جا خواهد بود.

محمد خاتمی رییس جمهور پیشین جمهوری اسلامی در سخنرانی اخیرش ، بار دیگر ازمعنویت، عرفان واخلاق و مقدسات و… سخن به میان آورده است بفرمایید آیا این ازهمان شیوه های مردم فریبی ِ برای کشاندن مردم به پای صندوق های رأی (انتخابات مجلس) نیست؟

جمهوری اسلامی حکومتی است که میخواهد دین را با زور حکومت به مردم بقبولاند. آقای محمد خاتمی و طرفداران ایشان “دموکراسی دینی” یا “معنویت” در حکومت را تبلیغ میکنند که آنهم همان دخالت دین در حکومت است. آنها نمیخواهند قبول کنند که “معنویت” و “اجبار” مقوله هائی متضادند. در دنیای امروز هرکس بخواهد با زور حکومتی، دین و معنویت را اجباری کند، این مقولات را در مقابل آزادی قرار داده است. نتیجه دین اجباری در ایران تقویت دین و رشد معنویت نبوده بلکه برعکس سقوط اخلاقی بوده است. طرز فکر “دموکراسی دینی” یا “معنویت” حکومتی آزمایش شده و تصور نمیکنم دیگر میان مردم ایران خریداری داشته باشد.

چنین به نظر می رسد که درآینده ای نزدیک ازسوی ایالات متحده ی امریکا، سپاه پاسداران درلیست بلند بالای ِ تروریستها قرار گیرد اگر این تصمیم عملی شود عکس العمل رژیم در داخل و خارج ازکشورچه خواهد بود؟

این طرح توسط کنگره و سنای آمریکا تصویب شد. نتیجه میتواند رشد بحران سیاسی باشد. نقش خامنه ای و سران سپاه و در تشدید بحران ها تعیین کننده بوده است. رژیمی که تا کنون هرروز ما را با بحرانی شدیدتر روبرو کرده، محتملا به بحران سازی های خود که در درجه اول معلول فقدان مشروعیت و ناتوانی آن در اداره کشور است، ادامه خواهد داد.

شما می دانید که جمهوری اسلامی سالهاست دولتمردان اروپایی و آمریکایی را در رابطه با پرونده هسته ای به بازی گرفته است این وضع تا چه وقت می تواند ادامه داشته باشد واگر تصمیم جدی تری از سوی کشورهای غربی علیه جمهوری اسلامی گرفته شود کدام کشورها بیشترین نقش را بازی خواهند کرد؟

سران جمهوری اسلامی احتمالا میدانند که نمیتوانند مساله را تا ابد کش بدهند. سیاست غیر شفاف اتمی جمهوری اسلامی تهدیدی برای امنیت کشور شده است. هر ایرانی وطنخواهی به شدت مخالف جنگ و حمله نظامی آمریکا و متحدانش به ایران است. اما مبارزه علیه جنگ و حمله نظامی امروز جدا از مبارزه علیه دیکتاتوری حاکم که با سیاست های خانمان برانداز خود کشور ما را دچار تحریم اقتصادی و خطر جنگ کرده، نیست. کسانی که تصور میکنند میتوان با این حکومت به صلح در درون و یا بیرون کشور دست یافت، دراشتباهند. دفاع از جمهوری اسلامی و یا نمایندگان آن تحت هر عنوان که صورت گیرد، دفاع از دیکتاتوری است. جمهوری اسلامی در کلیت خود یک دیکتاتوری و غاصب حقوق مردم است وهرفرد یا گروهی تحت هرعنوان از این حکومت یا بخشی از آن دفاع کند، به پایمال شدن حق حاکمیت مردم ایران توجه نکرده است.

چرا جمهوری اسلامی دست از تروریست پروری و آشوب در منطقه بر نمی دارد و کشور را روز به روز بیشتر به ورطه ی نابودی و ویرانی سوق می دهد؟

بعضی نمیخواهند قبول کنند که حکومت جمهوری اسلامی یا ولی فقیه مدعی رهبری مسلمانان جهان است. سران رژیم خود ادعا میکنند که در پی تحقق حکومت جهانی اسلام، سرعت دادن به ظهور امام زمان و پاک کردن اسرائیل از صفحه جغرافیا هستند. منافع مردم ایران برای آنان در مقایسه با این سیاست ها بی اهمیت است. بحران ها از این تفکر با دنیا بیگانه ناشی میشوند. البته اگر سران حکومت اندکی دوراندیشی سیاسی داشتند، تشخیص میدادند که عاقبت این کارها به ضرر اسلام نیز هست. امروز بنیادگرایان دینی، اسلام را به عنوان دینی مشوق ترور و جنایت در دنیا معرفی کرده و مناسب ترین بهانه ها را برای دخالت بیشتر قدرت های جهانی در امور منطقه مهم خاورمیانه به آنها داده اند. منافع ملی ایران از آغاز جمهوری اسلامی قربانی بنیادگرائی اسلامی شده و میشود. فراموش نکنیم که طرفداران این ایدئولوژی از این طریق به امتیازات و ثروت های عظیمی هم دست یافته اند.

به عنوان یک کارشناس در امور جامعه و سیاست، آیندهء رژیم جمهوری اسلامی را چگونه می بینید؟

جمهوری اسلامی پدیده ای است که به قول سران آن، فرمان و ترمز ندارد. چنین سیستمی اصلاح پذیرنیست و به هر حال روزی با مانعی تصادم کرده و از میان میرود. اما اگر طرفداران دموکراسی آمادگی کافی نداشته باشند، از بین رفتن جمهوری اسلامی به تنهائی مساله ای را حل نمیکند. مشکل ما زمانی حل خواهد شد که تشکل های طرفداردموکراسی با پشتیبانی مردم نیروی لازم برای غلبه بر دیکتاتوری و استقرار دموکراسی را داشته باشند. تازه این همه کار نیست. اگر دموکراسی همراه با امنیت و حل مشکلات اقتصادی مردم همراه نباشد پایدار نخواهد ماند. حفظ و حراست از دموکراسی میتواند حتی مشکل تر از استقرار آن باشد. حراست از دموکراسی به همکاری نیروهای دموکرات و پشتیبانی فعال مردم نیاز دارد.

چرا پس از گذشت سالها پراکند گی، نیروهای اپوزیسیون درخارج از کشورهنوز ازیک همبستگی فرا گیرو سرنوشت ساز برخوردار نیستند؟

علت به نظرمن، ضعف تشکل ها و بطور کلی ضعف فرهنگ سیاسی است. در دیکتاتوری گذشته بحث سیاسی قدغن بود فعالان سیاسی به زندان، شکنجه و اعدام محکوم و تشکل های سیاسی سرکوب می شدند. شیرازه تشکل های سیاسی از هم پاشیده و ارتباط آنان با مردم تا حد زیادی قطع شده بود. نتیجه آنکه کشور از نیروهای سیاسی و شمار کافی کادرهای ورزیده سیاسی که در اداره کشور به طریقی سهیم بوده و بتوانند به ویژه از در غلطیدن آن به بحرانهای خطرناک سیاسی جلوگیری کنند، محروم بود. زمانی که مقاومت درمقابل افراطیون مذهبی لازم شد، خود رژیم حتی یک سیاستمدار مورد اعتماد و قابل قبول مردم که بتواند به عنوان نخست وزیر انجام وظیفه کند و جلوهجوم فاشیسم مذهبی به اریکه قدرت را بگیرد، در اختیار نداشت. وقتی زنده یاد دکتر بختیار که از اپوزیسیون بود، مسئولیت نخست وزیری را پذیرفت، فرصتی باقی نبود و هشدارهای او در غوغای موجود، آنطور که لازم بود به مردم نرسید. روند سرکوب سازمان ها و فعالین سیاسی که وجودشان میتواند برای آینده کشور حیاتی باشد در جمهوری اسلامی نیز ادامه دارد. فقدان تشکل های سیاسی با ساختار های مناسب و مرتبط با مردم هنوز یکی از مشکلات بزرگ اپوزیسیون است که به علت آن تاکنون توان کافی برای جلب پشتیبانی و همسو کردن مقاومت مردم علیه جمهوری اسلامی را نداشته ایم. البته اپوزیسیون همواره در صدد رفع این کمبودها بوده و هست.

صحبت از همبستگی فراگیر میکنید. آنچه ما نیاز داریم اتحاد برای دموکراسی است. چون هدف فقط مبارزه علیه جمهوری اسلامی نیست بلکه مبارزه برای تحقق دموکراسی هم هست. مضمون مبارزات مردم ایران امروز مبارزه برای آزادی و دموکراسی است. پس دموکراسی بهترین معیار اتحاد است و نیروهای دموکرات نمیتوانند با طرفداران دیکتاتوری برای استقرار دموکراسی متحد شوند. نمیتوانند با نیروهای وابسته به قدرت های خارجی متحد شوند، چون دموکراسی واستقلال لازم و ملزوم یکدیگرند. با طرفداران دخالت دین در حکومت نیز نمیشود برای استقرار دموکراسی اتحاد کرد، چون دخالت دین در حکومت منافی دموکراسی است. این ها محدوده های اتحاد برای دموکراسی هستند. خبر خوب اینست که کوشش ملیون خارج کشور برای اتحاد، به تشکیل سازمانهای جبهه ملی ایران در خارج از کشور انجامیده و دیالوگ میان سازمان های جمهوریخواه طرفدار دموکراسی برای یافتن راههای همسوئی و همگامی آغاز شده است.

آیا می توان نیروهایی را که با جمهوری اسلامی مرزبندی کامل دارند دور یک میز جمع آوری کرد اگر شدنی است بفرمایید چگونه و از کجا بایستی آغاز کرد و یا اینکه آرزویی محال است و باید آنرا برای همیشه به دست فراموشی سپرد.

همانطور که گفتم مساله فقط مرزبندی با جمهوری اسلامی نیست. برای مثال مجاهدین هم با جمهوری اسلامی مرزبندی دارند ولی به دلائلی که میدانید نمیتوانند مورد نظر باشند. سوال اینست که طرفداران دموکراسی که حرفشان با عملشان بخواند، چه کسانی هستند. اتحاد برای دموکراسی با نیروهای دموکرات و آزادیخواه ضرورت دارد و ممکن است. ولی اتفاقا یک کار این اتحاد مبارزه فکری و سیاسی با نیروهای غیر دموکرات و کسانی است که هنوز از گذشته نیاموخته اند و مبارزات صد ساله مردم ایران برای رسیدن به آزادی و حاکمیت ملی را نادیده می گیرند.

بفرمایید ما چگونه می توانیم از دست این رژیم نابکار و ویرانگر رها شویم؟

فقط این رژیم نیست که باید از دست آن خلاص شویم. بلکه باید به هرگونه دیکتاتوری پایان داد. راه ما، مبارزه سیاسی بدون وقفه برای رسیدن به دموکراسی است. اتحاد میان ملیون یک مرحله مهم بود که پروسه آن هنوز ادامه دارد و اتحاد دموکرات های ایران نیز یک مرحله مهم دیگر از این تلاش است.

شما سالها از نزدیک با ایرانیان در تماس ِ فرهنگی هستید، چه پیام و پیشنهادی برای ایرانیان درغربت به ویژه نیروهای اپوزیسون ، هنرمندان ، نویسندگان وشاعران دارید؟

آزادی و دموکراسی بهترین امکان شناخته شده برای رسیدن به زندگی بهتر، رفاه، امنیت و آزادی است. در سایه دموکراسی میتوانیم به حقوق شهروندی خود و تساوی در مقابل قانون، صرفنظر از جنسیت، نژاد، قومیت، ملیت، مذهب و اعتقاد سیاسی دست یابیم. سایر مسائل جامعه مانند فقدان عدالت اجتماعی یا مسائل قومی و غیره را نیز بهتر از همه میتوان در سایه آزادی و دموکراسی حل کرد. بنابراین از همه ایرانیان درغربت به ویژه نیروهای اپوزیسیون دموکرات، هنرمندان، نویسندگان و شاعران میخواهم که با ملیون و دموکرات های ایران همکاری کنند. هنرمندان، نویسندگان و شاعران به عنوان نیروهای روشنفکری جامعه اهرم مهمی برای جهت دادن به مبارزات مردم بوده، قادرند در این مبارزه نقشی مهم ایفا نمایند.

آقای مهمنش آیا برای مردم ایران ، در این شرایط حساس تاریخی پیامی دارید؟

اگر هموطنی نظر مرا بپرسد، پاسخ من اینست که تنها در سایه آزادی و دموکراسی میتوانیم از این دور باطل بیرون آئیم و برای حل مشکلات و بهبود وضع کشور اقدام کنیم. در این راه به هیچ نیروی دیگری جز نیروی خودمان نمیتوانیم تکیه کنیم. دست یافتن به صلح، آزادی و دموکراسی و حفظ آن بدون همکاری و پشتیبانی فعال و مستمر هموطنان با ملیون و سایر نیروهای دموکرات غیر ممکن است.

با سپاس از شما که به پرسشها پاسخ گفتید و امیدوارم که درگفتگوهای دیگرنیز ما را همراهی بفرمایید.

پرسشگر:

م – ساقی، دبیر جامعه وسیاست
سایت ادبیات وفرهنگ
۹٫ مهرماه. ۱۳۸۶


ارسال به شبکه های اجتماعی