ویدئو: گفتگوی رضا گوهرزاد با همایون مهمنش و بهروز بیات پیرامون فراخوان جبهه ملی ایران برای تجمع همگانی در روز ۱۴ اسفند و نگاهی به خیزش دیماه

۲۳ بهمن ۱۳۹۶

tv-andisheh-reza-gohazad-768x506

برای دیدن ویدئو مصاحبه لطفا اینجا کلیک کنید


ارسال به شبکه های اجتماعی

شبکه جهانی کلمه: چشم انداز – گذر به فردایی بهتر(قسمت سوم)؛ گفتگو با همایون مهمنش، احمد رافت و غلامرضا حسین بر

۵ آبان ۱۳۹۶

بحث در مورد اهمیت، ضرورت و راهکارهای تحقق دموکراسی در ایران و دوران گذار از جمهوری اسلامی به یک نظام دموکراتیک


ارسال به شبکه های اجتماعی

برنامه پرگار بی بی سی با رضا علیجانی، فواد تابان و همایون مهمنش

۱۵ اسفند ۱۳۹۲

موضوع بحث پرگار: ‘جریان ملی مذهبی’
جریان ملی مذهبی در ایران به چه چیزی اطلاق می شود؟ کارنامه ی فکری و سیاسی آن ها که خود را ملی مذهبی می خوانند چیست؟

مدراتور : داریوش کریمی

مهمانان برنامه: رضا علیجانی، فواد تابان و همایون مهمنش


ارسال به شبکه های اجتماعی

سخنرانی بمناسبت ۲۲ بهمن در لندن – تریبون آزاد

۶ اسفند ۱۳۹۲

نگاهی به کارنامه جمهوری اسلامی و راهکارهای رسیدن به دموکراسی
بمناسبت ۲۲ بهمن و۳۵ سال نقض حقوق ملت ایران توسط جمهوری اسلامی

شکست سیاست های جمهوری اسلامی و پیشنهادهائی برای آینده مبارزه برای آزادی و دموکراسی

 

 


ارسال به شبکه های اجتماعی

گفتگوی کامیار بهرنگ (تلویزیون رها) با همایون مهمنش و عطا هودشتیان در باره ضرورت حذف مجازات اعدام از قوانین قضائی ایران

۸ دی ۱۳۹۲


ارسال به شبکه های اجتماعی

۶۰ سال پس از کودتای ۲۸ مرداد: گفتگو با کامیار بهرنگ (تلویزیون رها)

۲۹ مرداد ۱۳۹۲

گفتگو با همایون مهمنش از دقیقه ۵۰:۲۶


ارسال به شبکه های اجتماعی

گفتگو با احمد رافت (تلویزیون رها) درباره “انتخابات” ریاست جمهوری

۹ اردیبهشت ۱۳۹۲

مصاحبه با مهمنش جداگانه ضبط شده بود و ایشان از مصاحبه آقای فریدون احمدی اطلاعی نداشت.

 


ارسال به شبکه های اجتماعی

مصاحبه ی دکتر همایون مهمنش با تلویزیون میهن، در رابطه با وضعیت اپوزوسیون

۳۰ فروردین ۱۳۹۱


ارسال به شبکه های اجتماعی

سخنرانی در همایش اروپائی سازمانهای جبهه ملی ایران در خارج از کشور در وین

۲۹ بهمن ۱۳۹۰


ارسال به شبکه های اجتماعی

“اوضاع ایران و وظائف ما در قبال آن” در نشست نهضت مقاومت ملی ایران در لندن

۲۲ بهمن ۱۳۹۰


ارسال به شبکه های اجتماعی

سخنرانی در باره “اوضاع ایران و وظائف ما در قبال آن” در برنامه تالار نهاد مردمی

۲ بهمن ۱۳۹۰

http://www.melliun.org/audio/a12/nahadmrdomi20120122.mp3


ارسال به شبکه های اجتماعی

سخنرانی دکتر همایون مهمنش در شهر وین

۲ دی ۱۳۹۰


ارسال به شبکه های اجتماعی

بمناسبت صد و بیست و هشتمین سالروز تولد مصدق در کلن

۱۵ خرداد ۱۳۸۹

سخنرانی در میزگرد

اوضاع کشور و نقش دموکرات های ایران

 

با احترام به مصدق، رهبر نهضت ملی و جنبش ملی کردن صنعت نفت ایران که با تمام وجود برای حفظ دستاوردهای نهضت مشروطه، استقلال، آزادی، دموکراسی و جدائی دین از حکومت، مبارزه کرد.
حکومت خودکامه ولی فقیه که کلیه قوا را تحت فرمان دارد، ایران را به جهنمی برای مردم، و بر اساس ابرازات قاتل شادروان دکتر شاپور بختیار، بهشتی برای قاتلان تبدیل کرده است. ما با حکومتی زورگو روبروئیم که تنها با سرکوب شهروندان، آنهم توسط نیروهائی که باید حافظ امنیت مردم و مرزهای کشور باشند، قادر به ادامه حیات است.

مردم ایران در یکسال گذشته با مبارزات گسترده خویش، مخالفت خود را با حکومت ولی فقیه نشان داده اند. در تمام این مدت حکومت کوشش کرد با بازداشت، شکنجه، تجاوز، قتل و اعدام معترضین، جو ترس و ترور را حاکم سازد و مبارزات مردم را بی نتیجه جلوه دهد. اما مبارزات همبسته مردم پایه های رژیم را لرزانده است و در صورت ادامه، میتواند به پیروزی های مهمی دست یابد.

ولی فقیه ادعای مردمی بودن را رها کرده است
تقلب در انتخابات با ابعادی غیر قابل تصور و شرکت مردم برای دادن رای مخالف به کاندیدای مورد نظر ولی فقیه بار دیگر چنان بود که حکومت را مجبور به تاکید بر این نکته کرد که مشروعیت ولی فقیه منوط به رای مردم نمیباشد. بدین ترتیب حکومتی که همواره مهمترین پشتوانه خود را مردم، بویژه مردم در صحنه قلمداد میکرد، در عمل پذیرفت که رای مردم را ندارد. در واقع، این حکومت مردم را دشمن خود میداند، آنها را خس و خاشاک مینامد و مرتبا در صدد تهدید و سرکوب آنان است.
پیش بینی زمان قطعی حرکت های بزرگ اجتماعی ممکن نیست
حرکت های گسترده اجتماعی بر اساس اراده یا پیشگوئی این یا آن گروه یا فرد پا به عرصه وجود نمی گذارند. آنها به عوامل گوناگونی وابسته اند که تعیین زمان قطعی آنها ممکن نیست و آنها چه بسا حتی در زمانهائی وقوع می یابند که انتظار نمیرود. جنبش اعتراضی گسترده مردم ایران را هم تحلیلگران پیش بینی نکرده بودند.
خطری که امروز جنبش با آن روبروست
رژیم با توسل به اعدام و اعمال خشونت، کوشش دارد جنبش را خاتمه یافته اعلام کند و هرگونه مبارزه را بی نتیجه جلوه دهد تا مبارزین و مردم را مایوس و پراکنده سازد و بدین ترتیب مقاومت آنان را در هم شکند. در این شرائط این خطر وجود دارد که بعضی فعالان، بویژه جوانان، ادعاهای رژیم را باور کرده، از مبارزات سیاسی و بدور از خشونت دور شده، بسوی مبارزات رادیکال تا خشونت آمیز روی آورند. نتیجه، گرد آمدن این فعالان در گروه های کوچک جدا از مردم خواهد بود. رویکردی که هم این فعالان را ضربه پذیرتر و هم مبارزات مردم را از یاری آنان محروم میسازد. یک هدف رژیم از تشدید اعمال خشونت و افزایش زورگوئی ها علیه مردم هم، دقیقا همین جدا سازی برای سرکوب بهتر است.
هموطنانی که به قانون اساسی جمهوری اسلامی اعتقاد دارند
امروز هموطنانی مورد احترام علیه استبداد حاکم مبارزه میکنند و ما نیز هم از حقوق انسانی و شهروندی و هم از مقاومت آنان پشتیبانی میکنیم، که بر این تصورند که با قانون اساسی جمهوری اسلامی یعنی مبنای حکومت ولی فقیه نیز میتوان به سوی آزادی و دموکراسی حرکت کرد. آنها توجه ندارند که آنچه امروز بر ایران میگذرد، نتیجه این قانون اساسی و تفکر حاکم بر آن است. تفکری که رای یک فرد را بالاتر از رای تمامی ملت قرار داده است. بررسی مقوله “مردمسالاری دینی” نیز نشان میدهد که این مقوله نیز به علت دخالت دین در حکومت، نتیجه ای جز آن که در ایران شاهد آنیم، ندارد. باید از این هموطنان پرسید آیا ۳۱ سال فقر، بدبختی، تنش و ناآرامی برای آزمایشی که عده ای تحت عنوان مذهب با زندگی و سرنوشت مردم کردند کافی نیست؟ چرا باید روحانیون حتما نقش خاصی در جامعه داشته باشند؟ چرا یک حکومت ملی نداشته باشیم که مبتنی بر آزادی و دموکراسی و جدائی دین از حکومت باشد و در آن حقوق همه بخش های جامعه رعایت و تضمین شود؟ آیا آزموده را آزمودن خطا نیست؟ ما از این هموطنان اکیدا میخواهیم که از آزمایشهای جدید تحت عنوان مذهب با زندگی و آینده مردم دست بردارند. مضافا اینکه ما امروز شاهد کنار گذاشتن روحانیونی از قدرت هستیم که زمانی تیرک خیمه نظام بشمار میآمدند و نظامیان احتمالا دیر یا زود تمام قدرت را بدست گرفته و در بهترین حالت از روحانیون به عنوان سپر دفاعی خود استفاده خواهند کرد.
راه حل اساسی برای حل بحران، پذیرش حق حاکمیت مردم است
راه حل اساسی بحران کشور، شناختن حق حاکمیت مردم است آنهم نه به معنائی که در قانون اساسی جمهوری اسلامی که ولی فقیه در آن بالاترین قدرت است، بلکه به این معنی که کلیه قوا ناشی از ملت است، رای مردم بالاترین قدرت میباشد و هیچ رای دیگر بالاتر و یا حتی مساوی آن نیست.

دکتر مصدق نماد مبارزه
آزادی، دموکراسی و جدائی دین از حکومت مفاهیم پیجیده ای هستند که برای بسیاری از مردم شناخت و آگاهی دقیق از زوایای لازم آن میسر نیست. به این جهت اغلب جنبش های سیاسی برای انتقال اصول و اهداف خود به عموم، نیاز به یک شخصیت نمادین دارند تا توسط آن، ضمن حفظ اعتماد مردم، اصول مورد نظر را با آنان در میان گذارند. مصدق نماد مبارزه برای استقلال، آزادی، دموکراسی، جدائی دین از حکومت و اعتقاد به حکومت قانون در ایران است. او شناخته شده و مورد اعتماد مردم است. او نه تنها در اپوزیسیون، بلکه حتی در حکومت نیز در صدد حفظ و تضمین حقوق و آزادی های شهروندان بود.
قبول آیت الله خمینی یا رضاشاه به عنوان نماد و هدف نهائی مبارزه با طرفداری از آزادی و دموکراسی در تضاد است، بدون اینکه در صدد مقایسه این دو باشیم، اولی نماد تمامیت خواهی است و دومی علی رغم بعضی اصلاحاتی که در زمان او صورت گرفت، نماد یک دیکتاتوری میباشد. نمیتوان هم ادعای طرفداری از آزادی و دموکراسی را داشت و هم یک تمامیت خواه یا دیکتاتور را بعنوان نماد پذیرفت. سکوت نواندیشان مذهبی که امروز خود را طرفدار آزادی و دموکراسی و حتی سکولار سیاسی میدانند، در مورد دکتر مصدق باعث تعجب است.

وضعیت جمهوری اسلامی
جمهوری اسلامی امروز مانند فردی است که از روی نادانی چند بمب ساعتی اجتماعی را در دست خود فعال کرده است: وضع فاجعه آمیز اقتصاد، گرانی، بیکاری، آزار زنان، حال و آینده جوانان، سیاست خارجی، نارضائی سایر بخش های جامعه مانند اقلیت های مذهبی و قومی مواد منفجره ای هستند که اگر یکی از آنها هم در کنار مبارزات مردم عمل کند، به عمر رژیم پایان خواهد داد.
اگر در نظر بگیریم که هیچ حکومتی نمیتواند بدون پشتیبانی مردم به حیات خود ادامه دهد و اینکه رژیم در یکسال گذشته دائما با ریزش طرفدارانش روبرو بوده است، به تاثیر مبارزات مردم پی میبریم. بر خلاف ادعاهای سردمداران حکومت، اعتراضات و فشار مردم علیه رژیم به نحو بیسابقه ای موثر بوده است. رژیم در واقع شکست خورده است. مردم ایران در طول تاریخ بارها نشان داده اند که قادرند حکومت هائی را که نمیخواهند، برکنار کنند. امروز حکومت وارد جنگی آشکار علیه مردم شده که شکستش در آن محتوم است.

نتیجه اینکه نیروهای معتدل جامعه و اپوزیسیون دموکرات ایران باید برای تحولات سریع در ایران نیز آماده و دارای برنامه باشند.

به خلاقیت و استمرار در مبارزه نیاز داریم، نه به خشونت
مهمترین عالم برای دستیابی به آزادی و دموکراسی تحول انسان است و جنبش یکسال اخیر، تاثیر عمیقی بر خود مردم داشته و به عبارت دیگر آنان را تکان داده است. مردم اگر این مبارزه را همچنان با خلاقیت ادامه دهند، میتوانند به پیروزی های بزرگی دست یابند.
استمرار و خلاقیت
رژیم برای غلبه بر اکثریت مخالف کوشش دارد آنان را از مبارزه ناامید کند. اما موفقیت اکثریت بزرگ مردم منوط به استمرار و ایجاد تنوع در اشکال مبارزه است.
هرچه حرکت های اعتراضی بیشتر با روش های آشنا و همیشگی صورت گیرند، آمادگی حکومت برای مقابله با آنها بیشتر است. خلاقیت و یافتن راههای جدید مبارزه یکی از عوامل مهم برای موفقیت و ویژگی مبارزات یکسال گذشته مردم در انتخاب اشکال مناسب و خلاقیت در مبارزه بوده است. اصل و نحوه شرکت مردم در انتخابات، حرکت روز قدس و روزهای دیگر، شعارها، خبر رسانی توسط پیشرفته ترین روش های تبادل اطلاعات و سایر ویژگی های مقاومت یکسال گذشته، همه حکایت از روح خلاق مردم و فعالان سیاسی و مدنی داشته است. وقتی دانشجویان با وارونه گرفتن عکس احمدی نژاد، علیه دیکتاتوری اعتراض کردند، خلاقیت نشان دادند و در اشکال مقاومت تنوع ایجاد کردند.

هدف مهم، جلب نظر هموطنان
عامل تعیین کننده برای پیروزی بر حکومت های تمامیت خواه، جلب مردم از طریق آگاهی دادن به آنان و کوشش برای افزودن باز هم بیشتر نیروی مردمی است. بنابراین لازم است ضمن حفظ اتحاد عمل و گستردگی جنبش، به روشنگری و جلب گروه های باز هم بیشتر از هموطنان به مبارزه پرداخت. با فورمول های ریاضی میتوان نشان داد که چنانچه همه آگاهان در پی جلب توجه و نظر هموطنان به مبارزه باشند، در شرائط مساعد، رشد جنبش تصاعدی خواهد بود. حتی برای مدافعان حکومت نیز باید روشن باشد که وضعیت اقتصاد کشور، آلودگی محیط زیست، جنگ یا تحریم های اقتصادی، نارضائی و افسردگی عمومی، وضع نا بسامان بهداشت و غیره به حال و آینده همه ایرانیان و حتی خود آنان نیز، مربوط میشود و بعبارت دیگر ما همه در یک قایق نشسته ایم.
پشتیبانی خارج کشور
مبارزات مردم در درون کشور، هموطنان خارج کشور را نیز تکان داد. ایرانیان آزادیخواه در سراسر دنیا به پشتیبانی از مبارزات مردم درون کشور و افشاء جنایات رژیم پرداختند. آزادیخواهان جهان با زیباترین روشها و اشکال، همبستگی خود را با مردم ایران نشان دادند. در مناطق و شهرهای مختلف، ایرانیان برای اولین بار برای پشتیبانی از مبارزات مردم، با یکدیگر همکاری نمودند. صحبت و تبادل فکر میان فعالین سیاسی و دموکرات افزایش یافت و آنها به کوشش برای انتخاب راه حل های موثرتر پرداختند.
مبارزه در خارج کشور
بهمان نسبت که رژیم تمامیت خواه مبارزین و مبارزات درون کشور را سرکوب میکند، نقش خارج کشور در مبارزه پر رنگ تر میشود. اگرچه فعالان سیاسی و مدنی در خارج از کشور تلاش های فراوانی نموده و موفقیت هائی هم داشته اند، اما این تلاش ها بعلت نداشتن ساختارهای لازم هنوز از راندمان کافی برخوردار نیست. با توجه به وضعیت بحرانی کشور و ضرورت های موجود، اقدامات زیر ضروری بنظر میرسد:
برای رساندن صدای مردم به جهانیان، تلاش برای آزادی زندانیان سیاسی، افشای نقض حقوق بشر و حقوق شهروندی در ایران، کوشش برای آنکه مسئولین جنایات رژیم تحت تعقیب بین المللی قرار گیرند و همچنین تضمین استمرار این کوشش ها، اقدامات زیر ضروری بنظر میرسد:

۱٫ ارتباط میان اتحاد ها در شهرها و مناطق مختلف برای ایجاد یک تشکل سراسری خواهان دموکراسی با شرکت افراد، کنکره های کشوری و جهانی

۲٫ تقویت ارتباط میان فعالین گروههای اپوزیسیون دموکرات با هدف ایجاد تفاهم، همفکری، هماهنگی و همکاری های بیشتر

۳٫ ایجاد آمادگی در اپوزیسیون دمکرات برای تحولات سریع در ایران. برای مثال:

· بررسی اقدامات ضروری توسط اپوزیسیون دموکرات در چنین شرائطی
· تدوین برنامه برای چنین تحولاتی
· اقدامات دیگری که میتواند به تفاهم بیشتر و حرکت های جمعی و همبسته در آینده کمک کند، مانند کوشش برای تدوین نکات مهمی که لازم است در قانون اساسی مبتنی بر آزادی، دموکراسی و جدائی دین از حکومت، برای ایران آینده، منظور شود.
پس گفتار
آزادی و دموکراسی، رعایت حقوق بشر و حقوق شهروندی، مسائل کلیدی جامعه ایران است. مصدق نماد مبارزه برای آزادی و دموکراسی است. شخصیت، افکار و رفتار او چراغ راه همه آنهائی است که برای جایگزین کردن حکومت خودکامه ولی فقیه با حکومتی ملی که مبتنی بر آزادی و دموکراسی و حافظ و ضامن رعایت حقوق و آزادیهای مردم ایران باشد، تلاش میکنند.

همایون مهمنش
پانزدهم خرداد ۱۳۸۹ برابر ۵ ژوئن ۲۰۱۰


ارسال به شبکه های اجتماعی

مصاحبه با دکتر ایمان فروتن از جنبش ایران فردا (تلویزیون پارس)

۱۰ اردیبهشت ۱۳۸۶

موضوع: نهضت مقاومت ملی و برنامه های آن
روز ۳۰ آوریل ۲۰۰۷ ساعت ۲۱ و سی دقیقه به وقت اروپای مرکزی

 

با درود خدمت هم میهنان از سراسر جهان … من ایمان فروتن از جنبش ایران فردا هستم. در این قسمت برنامه همانطور که خدمتتان عرض کردم میهمانی داریم که در این برنامه برای اولین بار میهمان ما هستند. همانطور که اطلاع دارید جنبش ایران فردا از روزهای اول تنها دلیلی که درست و ایجاد شد و این همه هموطنان عزیزمان از گروه های مختلف، طرفداران جمهوری، طرفداران پادشاهی، چپ، راست، پیر و جوان، تحصیل کرده و غیره، داخل کشور و خارج کشور از این جنبش پشتیبانی و در آن کار می کنند این بوده که ما از اول سعی کردیم و ادامه خواهیم داد که با تمام گروه ها همکاری کنیم، گروهها، اشخاص و سازمانهائی که برای آزادی ایران زحمت می کشند. یکی از این سازمانها سازمان نهضت مقاومت ملی ایران است. میهمان عزیر امروز ما که حیلی متشکریم که ایشان دعوت ما را قبول کردند آقای همایون مهمنش رئیس هیئت اجرائی نهضت مقاومت ملی ایران از آلمان هستند. جناب مهمنش درود بر شما.

سلام به شما، هموطنان عزیز و بینندگان محترم شما.

جناب مهمنش خیلی متشکرم که دعوت ما را قبول کرده و برای اولین بار میهمان ما هستید. برای آشنائی بیشتر هموطنانمان با شما و سازمانتان اگر ممکن است خلاصه ای از سازمان خودتان و اهداف آن بفرمائید بعد میتوانیم راجع به مسائل روز ایران و مسائل دیگر صحبت کنیم.

همانطور که میدانید نهضت مقاومت ملی را دکتر شاپور بختیار وقتی که به پاریس آمد پایه گذاری کرد. ایشان عده ای از روشنفکران ایران را دور خود جمع کرد و این سازمان را بنا نهاد. نهضت از بدو تاسیس خود در بیست و شش سال تا امروز مبارزه میکند و همان اهداف و سیاست دکتر بختیار را دنبال میکند. علی رغم اینکه دکتر شاپور بختیار رهبر نهضت، دکتر عبدالرحمن برومند رئیس هیئت اجرائی و همچنین عده دیگری از مبارزین آن توسط عمال رژِِیم جمهوری اسلامی ترور شدند معذالک این سازمان به مبارزه خودش ادامه میدهد. ما در اینجا یاد همگی این شهدا راه وطن را گرامی میداریم. کار تشکیلاتی و سیاسی کار ساده ای نیست بخصوص وقتی که با از دست دادن چنین عزیزانی روبرو باشد. اما این مبارزه با یک خط و سیاست روشن ادامه داشته است.

اهداف نهضت مقاومت ملی که در واقع همان اهداف نهضت ملی است که همان استقرار حاکمیت ملی، اجرای قوانین حقوق بشر و جدائی دین از حکومت هستند. نهضت مقاومت ملی ایران هم بخشی از نهضت ملی ایران است و پایه گذار و رهبر نهضت مقاومت ملی ایران دکتر بختیار هم یکی از رهبران جبهه ملی سازمان طیف ملیون بوده است.

همانطور که میدانید شناسنامه سیاسی اعضا و طرفداران نهضت ملی به مبارزین انقلاب مشروطیت و جنبش ملی کردن صنعت نفت به رهبری دکتر محمد مصدق و تمام آنهائی که بعد از کودتای بیست و هشتم مرداد تا به امروز همواره برای آزادی و دموکراسی مبارزه کرده اند، مربوط میشود.

پیروزی و شکست این طیف از آغاز مشروطیت تا به امروز با پیروزی و یا شکست آزادی و دموکراسی در ایران عجین بوده است. پیروزی آن در انقلاب مشروطیت یا جنبش ملی کردن صنعت نفت و شکست آن در ۲۸ مرداد ۳۲ یا ۲۲ بهمن ۵۷ که اینها روز های شکست تمام آزادی خواهان ایران بوده اند.

رهبران نهضت ملی از آغاز مشروطیت تا به امروز نشان داده اند که حتی هنگامی که قدرت را مثل دکتر مصدق و دکتر بختیار در کف دارند، اهداف خود و حقوق مردم را فراموش نمی کنند و دست از مبارزه برای آزادی و دموکراسی بر نمی دارند. برای همین است که امروز رژیم در صدد استفاده از اعتبار مصدق و ملیون بر آمده و آقای احمدی نژاد اقدامات خطرناک، غیر قانونی و ضد منافع ملی خود را با مبارزات ملی کردن صنعت نفت دکتر مصدق یکسان قلمداد میکند. البته مردم می دانند که این یک عوامفریبی جدید آنان است که چون ضعیف شده اند و شرائط برایشان سخت شده به این مسائل رو آورده اند وگرنه دشمنی آنان با نهضت ملی انکار ناپذیر است.

اما ما طرفداران نهضت ملی نباید فقط به این دستاوردها بسنده کنیم بلکه باید ببینیم چه کمبودهائی داشته ایم. این کمبودها را پیدا کنیم و سعی کنیم آنها را برطرف کنیم تا بتوانیم مبارزه موثرتر و موفق تری داشته باشیم. این خطوط کلی نهضت مقاومت ملی ایران و نهضت ملی ایران است.

فقط اشاره به این نکته را هم لازم می دانم که شرائط ایران با شرائط دیکتاتوری های دیگر تفاوت می کند. رژیم جمهوری اسلامی و دیکتاتوری های دیگری که در ایران بوده اند همیشه عوض اینکه توسط مالیات مردم بر سر پا بمانند و وقتی وضع مردم خراب میشود وضع آنان نیز خراب شود، متاسفانه با پول نفت به ارباب مردم تبدیل شده اند و امروز علی رغم اینکه وضع مردم از نطر اقتصادی و معیشتی بسیار اسف انگیز است و معلمین، کارگران و تمام اقشار به ویژه اقشار پائینی جامعه و زحمتکشان مرتبا دست به اعتراض میزنند، رژیم پول ها و امکانات را صرف مخارج و هزینه های جنگی می کند و مبالغ زیادی از آن را هم تحت عنوان دفاع از مردم فلسطین و لبنان به نیروهای افراطی در این کشورها کمک می کند و از این طریق سرمایه های این مملکت را باز هم بیشتر به باد میدهد.

جناب آقای مهمنش از این مقدمه که در رابطه با نهضت مقاومت ملی ایران ارائه دادید متشکرم. … جناب مهمنش در رابطه با مسائل ایران نظر خود را بفرمائید و یا اگر سازمان شما در این مورد بیانیه ای صادر کرده یا نظر خاصی دارد، خواهش میکنم آن را هم توضیح دهید.

سازمان ما در این مورد هنوز نظر جداگانه ای نداده است. اما مساله مشخص است. امروز مملکت ما گرفتار مشتی گروگانگیر شده است. اینها مردم ما را گروگان گرفته اند. کشور ما را گروگان گرفته اند. مسئولین سفارت آمریکا را بر خلاف قوانین بین الملی گروگان گرفتند. سربازان انگلیسی را این روزها گروگان گرفته اند. آنها جز گروگان گیری کاری یاد نگرفته اند و کار دیگری بلد نیستند. بجای اداره مملکت کارهائی را می کنند که بلدند. آنهم گروگان گیری است. هر کس یک جو عقل داشته باشد میداند که این کارها نه تنها دفاع از مملکت و مرزهای آن نیست و کمکی به مملکت نمی کند. بلکه برعکس بزرگترین ضرر را به تمامیت ارضی کشور و اقتصاد آن میزند و دود این اعمال عاقبت به چشم مردمی میرود که در آن هیچگونه نقشی ندارند. یک عده اقلیت محض هستند که به این اقدامات دست میزنند و شرائطی را ایجاد کرده اند که مردم به شدت از نظر اقتصادی بخصوص طبقات زحمتکش تحت فشار قرار گرفته اند و آنها هستند که باید عواقب این بحران اقتصادی و جنگ احتمالی را تحمل کنند. این افراد از خود راضی متاسفانه حاضر نیستند و توانائی آن را ندارند که تشخیص دهند چه فجایعی را دارند به بار میآورند.

دقیقا همینطور است. جناب مهمنش عزیز ممکن است که در این رابطه اگر نهضت مقاومت ملی ایران استراتژی بخصوصی پیشنهاد کرده در رابطه با اینکه واقعا این سازمان های مختلف، اشخاص، افراد، منفردین، فعالان سیاسی و سازمانهائی که به عنوان اپوزیسیون در خارج از کشور کار می کنند آیا شما و دوستان شما در سازمان شما طرح، پیشنهاد یا قدم های بخصوصی را دارید؟ بنظر شما و سازمان شما ما همه با هم در این موقعیت حساس چه کار باید بکنیم که هرچه زودتر به هدف اصلی مان که برکناری جمهوری اسلامی و استقرار دموکراسی و حقوق بشر در ایران آینده است برسیم؟

پیشنهادی که ما داریم و کاری که حدودا از پنج سال پیش آغاز شده اول از همه اینست که طرفداران نهضت ملی سعی کنند که با یکدیگر اتحاد کنند و سازمانهای نهضت ملی را در یک تشکیلات واحد جبهه ملی گرد هم بیاورند. خوشبختانه پس از ۵ سال کوشش و تلاش در این جهت حدود چهار ماه پیش کمیته موقت هماهنگی ملیون ایران مرکب از طرفداران نهضت ملی در اروپا و آمریکا به دوستانمان آقایان دکتر داور پناه، کامبیز قائم مقام و اینجانب به عنوان افراد و نه نماینده سازمانها، وظیفه داده که پیش کنگره جبهه ملی در خارج کشور را در چند ماه آینده تدارک ببینیم. این یک قدم بسیار بسیار مثبت و مهمی است و ما این را در واقع نوعی قدم اول برای اتحاد وسیعتری میدانیم که باید برای دموکراسی به وجود بیاید. ما معتقدیم که، البته اگر این برنامه از طرف سایر دوستان این جمع هم مورد قبول قرار گیرد، باید وقتی جبهه ملی درخارج کشور تشکیل میشود – امیدواریم که این همکاری بین بخش های مختلف در داخل کشور هم بوجود بیاید – آنوقت این همکاری میتواند پایه ای باشد برای جمع کردن، برای همکاری با تمام نیروهای دموکرات و آزادیخواه جامعه که آن را باید از طریق تماس، صحبت و دیالوگ به پیش برد. آن یک اتحاد وسیعتری است که باید تمام بخش های دموکرات جامعه در آن همکاری داشته باشند. این برنامه یا فکری است که تاکنون در ذهن ما هست و به دنبال آن بوده ایم و تا حال همانطور که عرض شد موفق بوده است و امیدواریم که در قدم های بعدی آن نیز موفق باشیم.

اما یک نکته ای را باید بگویم و آن متاسفانه تجربه چندسال اخیر ما در خارج کشور به ما نشان داده است که همکاری نیروهای طرفدار دموکراسی با جمع کردن همه گروه ها بطور یکباره ممکن نیست. برای اینکه نظرات هنوز هم آنقدر از هم فاصله دارند، شناخت ها از یکدیگر کم است و این بخش های مختلف آنقدر با هم کم صحبت کرده اند که هر گونه نظردادن در مورد همکاری مشکل است. ما همین روزها شاهد هستیم که بعضی گروه هائی که شروع کرده اند با کسانی که در سابق نظراتشان کاملا متفاوت بود همکاری کنند در درون خودشان شکاف ایجاد شده و مسائلی پیش آمده که در واقع نباید پیش می آمد. یعنی آنها باید اول این مسائل را بین خود حل می کردند و بعدا این قدم ها را بر می داشتند. این البته نقض غرض است که یک سازمانی بخواهد با سازمان های دیگر همکاری کند و خودش گرفتار مساله یا تلاشی شود. بنابراین قدم هائی که بر میداریم به نظر ما باید خیلی شمرده و سنجیده باشند. یعنی همین اتحاد ملیون و یا جبهه ملی که برایش کوشش شده واقعا چندین سال افراد آمده اند نشسته اند، کوشش کرده اند، بحث کرده اند و به این نتیجه رسیده اند که همه یک صحبت دارند، همان عقاید را دارند. پس چرا با هم همکاری نکنند. باید همکاری کنند و برای این همکاری باید برخلاف سابق که یک فردی پیدا می شد و همه دور او جمع می شدند امروز همه معتقدند که یک تشکیلات مدرن لازم است و این تشکیلات مدرن از جمله داشتن برنامه سیاسی است. همه حول این برنامه سیاسی جمع میشوند و هر شخصیت یا فردی خودش را در اختیار انجام این برنامه قرار می دهد.

همینطور در مورد اتحاد برای دمکراسی، یعنی اتحادی که امیدواریم از طرف سایر دوستان جبهه ملی هم مورد قبول باشد و اینطور که به نظر می رسد تا کنون مخالفتی با آن ابراز نشده است، برای این اتحاد هم گروه های مختلف اپوزیسیون باید مقدار زیادی بنشینند و با هم صحبت کنند. اول هم گروهها باشند نه افراد. برای اینکه افراد خیلی خوبست که بیایند. ولی اول باید گروه های سیاسی که با زحمت و کوشش زیاد تواسته اند اعضا و تشکیلات خود را حفظ کنند نقش داشته باشند. می دانیم که پایه های دموکراسی در کشورهای دموکراتیک گروه های سیاسی هستند. اول باید این گروه ها پایه ها را بگذارند بعد افراد هم وقتی که اتحاد بوجود آمد جلب شوند. ولی از اول خیلی مشکل خواهد شد اگر که این اتحاد بخواهد یکباره با صدها نفر صورت بگیرد. مساله امضا کردن یا فقط در یک جلسه شرکت کردن نیست که هرکس بتواند به راحتی آن را انجام دهد. همانطور که شما هم می دانید و کسانی که کار تشکیلاتی می کنند می دانند این کار خیلی سختی است. باید بطور مرتب در جلسات شرکت کنند. مسئولیت دارند. صبح تا شب باید بدوند. اعلامیه بنویسند. اعلامیه پخش کنند. کار کنند. شرائط مردم ایران را درجهان طرح کنند. این کارها را معمولا افرادی که منفرد هستند به ندرت انجام می دهند.

آقای مهمنش اجازه بدهید که در این صحبت هائی که فرمودید چند نکته مهم برای من پیش آمده که می خواهم سوال کنم ولی اجازه بدهید اول یکی از همرزمان و هسته های مقاومت ما در اطاق پالتاک که که به این بحث ها گوش می دهد سوالشان را طرح کنند. من سوالاتم را بعدا مطرح می کنم.

با کمال میل. بفرمائید.

دوست عزیز من میکروفون را رها می کنم. شما بفرمائید.

هموطنی از پالتاک: با درود فراوان به شما و مهمان شما آقای مهمنش عزیز. سوال من در صحبت اقای مهمنش نیست، بلکه در رابطه با با ۱۵ ملوانی است که در اروند رود دستگیر شده اند است. مساله ای که ما باید به آن توجه کنیم مساله کشتی است که بازداشت شدگان اروند رود می خواستند آن را برای پیدا کردن قاچاق مواد مخدر یا اسلحه بازرسی کنند. من فکر می کنم کلید معما در این کشتی باری است که هیچ صحبتی از آن نیست. اگر معلوم شود این کشتی در چه قسمتی بوده است مساله روشن میشود. البته نخست وزیر انگلستان گفته است ما اسناد و مدارک محکمی داریم که اینها در آبهای عراق بوده اند ولی چرا اعلام نمی کنند الان وضع این کشتی چیست؟ برای من تعجب انگیز است. میخواستم نظر آقای مهمنش و همچنین خود شما را هم بدانم. سپاسگذارم.

متشکرم. کماندوی ۳۱ عزیز. جناب مهمنش اگر اجازه بدهید من هم یکی دو سوال در رابطه با صحبت هائی که شما قبل از این کردید دارم. از لحاظ زمانی اگر این کارها بخواهد بتدریج و دانه دانه انجام شود. ما میدانیم که سال هاست جبهه ملی شاخه های مختلفی دارد. بعد الان می بینیم که گروه ها و سازمان های مختلف که البته امروز یک حرکتی در نشست لندن بوده است که من آنجا هستم و میدانم شما هم با دوستان ما در آنجا صحبت کرده اید. نشست بعدی دارد انجام میشود. در واشنگتن دوستان دارند کار می کنند. آقای اسد همایون دارد کارهائی انجام میدهد و غیره. شما اینها را چگونه می بینید؟ یعنی فکر می کنید که هنوز باید همانطور که فرمودید شمرده شمرده، پله پله از آن راه خودتان پیش بروید یا فکر می کنید که امکان دارد بشود راه میان بر هم رفت و به خاطر حساس بودن زمان و مسائل ایران، همکاری را در یک جمع وسیعتری گسترش داد که زودتر به نتیجه برسیم. ممکن است در رابطه با آن هم توضیح بدهید؟

در مورد سوال اول آقای کماندوی ۳۱٫ نظری که ایشان دارند را میشود در موردش صحبت و بحث کرد. اما به نظر من این مساله که جمهوری اسلامی ایجاد کرده است در اساس حرف دارد. اگر حکومتی بخواهد خطر را از مردمش دور کند، بخصوص در شرائط امروز، بحران روی بحران ایجاد نمی کند. اگر هم انگلیسی ها به قسمت های ایران آمده بودند کافی بود یک اخطار به آنان میدادند و آنها را دور می کردند.

حکومت کنونی و در راس آن آقای خامنه ای مسئولیت این اقدامات را دارد. این کارها به نظر من بیشتر مصرف داخلی دارد. آنها می خواهند با شدت بخشیدن به بحران خارجی رقبای داخلی خود را از میدان بدر کنند.

در مورد سوال دوم باید بگویم که متاسفانه مشکلی که ما داریم اینست که چند جور کار را نمیتوانیم با هم بکنیم. یعنی خود تدارک اتحاد جبهه ملی و ملیون مقدار بسیار زیادی از انرژی و کار را میگیرد. دوم اینکه ما باید وقتی که در مرحله بعد می خواهد اتحاد بین دموکرات ها به وجود بیاید این باید به نظر ما با نظر و هم رائی تمام ملیون و طیف نهضت ملی صورت بگیرد. برای اینکه اگر بنا باشد بخشی بخواهد با یک طیف و بخشی با طیف دیگر همکاری کند، خوب این درست نیست. ما باید سعی کنیم اتحاد را با یک هدف و یک برنامه به پیش ببریم. بنابراین علی رغم اینکه شرایط بسیار حساس است متاسفانه تجربه ما نشان میدهد که صرف جمع شدن و ابراز اینکه باید همکاری کنیم کاری را از پیش نمیبرد. ماچند سال وقت صرف این کردیم که با دوستان دیگر بنشینیم و اتحاد دموکراتیک ایجاد کنیم. منتها در عمل دیدیم که ممکن نیست و حتی پس از نشستن با هم نیز کاری از پیش نمیرود. باید هر کدام از بخش ها اول برای خودشان روشن کنند که با چه گروه هائی بر چه اساسی می خواهند اتحاد کنند و بعد طبق این برنامه عمل کنند. سعی کنند با سایرین بنشینند و یک اتحادی به وجود بیاورند. اتحاد دموکرات ها لازم است برای اینکه بدون همکاری همه دموکرات های جامعه دسترسی به دموکراسی بسیار مشکل است. اما این را هم مطمئنیم که یکباره این هدف قابل دسترسی نیست. آرزوی همه مان بود که ما گروه های سیاسی (و امکان فعالیت آزاد) در مملکت داشتیم. همه همدیگر را میشناختند و همه میدانستند هرکدام چه می گوید. دور هم می نشستیم و همه هم احساس مسئولیت می کردند.

امروز شناخت درستی از یکدیگر نداریم. البته همه میگویند که ما طرفدار حقوق مردم و هستیم و لیکن این باید دقیق بشود. برای اینکه ما می بینیم یک عده می آیند و می گویند ما طرفدار دموکراسی هستیم ولی در ضمن میگویند ما ولایت فقیه راهم قبول داریم. یک عده دیگر میگویند ما طرفدار دموکراسی هستیم ولی می بینیم از دوران طلائی گذشته صحبت می کنند. یا می بینیم یک عده می گویند بله ما طرفدار دموکراسی هستیم ولی ضمنا دیکتاتوری های نوع دیگر را هم قبول دارند. تجربه نشان میدهد که فائده ندارد فقط برویم بنشینیم و بخواهیم صحبت کنیم چون این نظرات را نمیتوانیم به سادگی عوض کنیم. ما باید ببینیم چه کسانی آمادگی اتحاد دارند برای دموکراسی به طوری که ما میتوانیم با آنها همکاری کنیم. بعد باید سعی کنیم در وحله اول اتحاد با این بخش را بوجود بیاوریم و مطمئنا اگر کسان دیگری هم تمایل داشته باشند بعدا آرام آرام این صفوف را تقویت خواهند کرد. منتها از اول متاسفانه نمیشود یکمرتبه این مساله را حل کنیم. این تجربه ای است که ظرف چندین سال اخیر فعالیت آن را به دست آورده ایم و فکر می کنیم بسیار مهم است. مثلا اول باید در خود نهضت همه معتقد باشند که این اتحاد، اتحاد جبهه ملی لازم است بعد این قدم را برداشتیم. با وجود این ساده نبود. اگر بنا باشد قدم هائی برداریم که قبلا روی آن فکر نکرده ایم، همه روی آن توافق نداشته باشند یا برای انان روشن نباشد آنوقت خودمان را هم با مشکلات متعددی روبرو می کنیم. امیدواریم دوستان دیگر هم همین عقیده را در طیف نهضت ملی داشته باشند که وقتی تشکیلات جبهه ملی بوجود آمد بعدا تعریف کند با چه گروه هائی می خواهد همکاری کند و سعی کنیم که آنجا با نزدیک ترین گروه های موجود شروع کنیم و آرام ارام صفوف دموکرات ها را گسترش دهیم. این تصور را ما داریم که این طرز کار عملی است. نتیجه طرز کارهای دیگر را دیده ایم. مثلا دیده ایم که حتی ۷۰۰ تا ۸۰۰ نفر یکجا جمع شده اند و سعی کرده اند همکاری کنند. تا یک مدتی هم موفق بوده اند ولی متاسفانه علی رغم اینکه همه آنها هم جمهوری خواه بوده اند همکاری ادامه نداشته است.

همکاری و همبستگی که فرمودید من فکر می کنم که خیلی مهم است و میدانم که دوستان دیگری هستند در گروه و سازمان های مختلف که صد در صد موافق نظر شما نیستند و اگر اجازه بدهید و مایل باشید از شما و بعضی از این همرزمان دیگر در جلسات اینده دعوت بکنیم شاید در یک میز گردی که بتوانیم راجع به خوبیها و بدیهای نحوه های مختلف حرکت برای اتحاد و انسجام بحث کنیم تا شاید زودتر به نتیجه ای برسیم که همه گروه ها و کسانی که هستند و یا مایلند، بتوانند با آن موافق باشند.

با کمال میل.

خیلی متشکرم. خواهش می کنم که درود من، بینندگان ما و جنبش ایران فردا را به همرزمان خودتان برسانید و باز هم متشکرم از این فرصتی که به ما دادید. شب و روزتان بخیر. خدا نگهدار.


ارسال به شبکه های اجتماعی

سخنرانی همایون مهمنش در کانون سخن لوس آنجلس

۲۳ آذر ۱۳۸۵

سخنرانی همایون مهمنش در کانون سخن لوس آنجلس
سیزدهم آذر ۱۳۸۵ برابر ۴ دسامبر ۲۰۰۶

کشور ما دارای تاریخ پرتحرکی است و سه حرکت بزرگ اجتماعی در کمتر از صد سال در آن به وقوع پیوسته است. مضمون مبارزات مردم در نهضت مشروطیت، جنبش برای ملی کردن صنعت نفت به رهبری دکتر محمد مصدق و حرکت برای رسیدن به “آزادی، استقلال، عدالت احتماعی” که آزادی خواهان رهبری آن را از دست دادند، دست یافتن به آزادی، دموکراسی و عدالت احتماعی بوده است. تا به امروز مردم و فعالین سیاسی در این راه قربانی های فراوانی داده اند. از آغاز دیکتاتوری روحانی نمایان تا امروز گروه های اجتماعی مانند دانشجویان، روزنامه نگاران، زنان، نویسندگان، نظامیان تا رهبران سیاسی مانند دکتر شاپور بختیار، در مقابل آن مقاومت کرده و در مواردی حتی جان خود را نیز در این مبارزه از دست داده اند.

علی رغم همه این تلاش ها به جز چند دوره کوتاه، دیکتاتوری بر کشور حاکم بوده است. در این شرائط بحث در مورد علل عدم موفقیت در رسیدن به یک دموکراسی پایدار، کمبودهای این مبارزات و کوشش برای رفع آنها همواره از اهمیت خاصی برخوردار است.

در آغاز مناسب است ارزیابی کوتاهی از دیکتاتوری در کشورمان داشته باشیم. به علت در آمد نفت و موقعیت سوق الجیشی کشور دیکتاتوری ایران با سایر دیکتاتوری ها تفاوت دارد. درآمد نفت از زمان افزایش آن تا به امروز، حکومت ایران را که باید خدمتگزار مردم باشد به ارباب مردم تبدیل کرده است. علاوه بر این موقعیت سوق الجیشی ایران در این منطقه مهم قدرت های جهانی را غالبا به کنار آمدن با دیکتاتوری های حاکم در ایران ترغیب می کند. امری که با سقوط طالبان در افغانستان و صدام حسین در عراق تشدید شده است. به این علل مقابله با دیکتاتوری و استقرار دموکراسی در ایران شاید مشکل تر از بعضی کشورهای دیگر مانند پرتقال، یونان و لهستان میباشد که دیکتاتوری در آن ها از چنین موقعیت هائی برخوردار نبوده است.

این موقعیت خاص دیکتاتوری منحصر به دیکتاتوری کنونی نیست. دیکتاتوری گذشته هم از این امتیازات و هم از پشتیبانی بین المللی بیشتر برخوردار بود. با این وجود دیدیم، وقتی که مردم عاصی شدند و عوامل دیگر هم دست به دست هم دادند، درست هنگامی که اغلب تصورش را هم نمی کردیم، حرکت در سراسر کشور آغاز شد. متاسفانه رهبری جنبش به دست روحانی نمایان افتاد و آنها دیکتاتوری مخوف کنونی را بر پا نمودند.

در اوضاع پیچیده امروز هیچکس نمیتواند ادعا کند که نسخه پیچیده و کاملی برای خروج از این وضع دارد. اما اگر اهداف روشنی داشته باشیم، کمبودهای خود را بشناسیم، ابزاری که برای رسیدن به اهداف این مبارزه مورد نیازند و مرحله ای از مبارزه را که در آن هستیم مشخص کنیم، میتوانیم با دید روشن تری به مشکلات برخورد کرده و به احتمال موثر تر عمل کنیم.

هدف دموکراسی پایدار

از تجربه صد سال مبارزه برای آزادی و دموکراسی و همچنین تلاش مردم بعضی کشورهای دیگر جهان برای حصول به دموکراسی، آموخته ایم که رسیدن به دموکراسی فقط با بر چیدن بساط دیکتاتوری حاکم میسر نمیشود. دیکتاتوری گذشته برچیده شد اما به دموکراسی نرسیدیم. صرف استقرار دموکراسی هم هنوز به معنی پایدار بودن آن نیست. ما به دنبال استقرار یک دموکراسی پایدار هستیم که پس از مدتی دوباره از دست نرود. بنابراین هدف ما فقط برچیدن بساط دیکتاتوری نیست بلکه استقرار یک دموکراسی پایدار است و اقدامات و سیاست های خود را با این محک می زنیم که کدام راه ما را ضمن حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور، مطمئن تر به آزادی و یک دموکراسی پایدار می رساند.

طرفداران نهضت ملی یا ملیون

صحبت من امروز در مورد اهداف و برنامه های طیف طرفداران نهضت ملی یا ملیون است. این طیف که در نهضت مشروطه، مبارزات ملی کردن صنعت نفت به رهبری دکتر محمد مصدق و پس از کودتای بیست و هشتم مرداد تا به امروز همواره برای آزادی، دموکراسی و عدالت اجتماعی و تساوی کلیه آحاد مملکت در مقابل قانون مبارزه کرده، دارای اصول مشترک و همگونی فکری قابل توجهی است. رهبران ملی از آغاز مشروطیت تا به امروز نشان داده اند که حتی هنگامی که در قدرت هستند نیز دست از مبارزه برای آزادی و دموکراسی نمی کشند. پیروزی و یا شکست این طیف مثلا در نهضت مشروطیت یا ملی کردن صنعت نفت از یکطرف و ۲۸ مرداد ۳۲ یا ۲۲ بهمن ۵۷ از طرف دیگر، همواره با پیروزی و یا شکست آزادی و دموکراسی عجین بوده است.

مشکلات ملیون و جنبش دموکراتیک ایران در واقع خود را هم در ۲۸ مرداد ۳۲ و هم در ۲۲ بهمن ۵۷ نشان داد. منتها تاکنون توجه لازم را به آن نکرده ایم. در ۲۸ مرداد ما فاقد نیروئی بودیم که بتوانیم به کمک آنها توطئه های دشمنان آزادی را خنثی نموده، آزادی را حفظ کرده و برای استمرار دموکراسی بکوشیم. همینطور قبل از ۲۲ بهمن به علت سرکوب دیکتاتوری قادر نشدیم با مردم ارتباط لازم را داشته باشیم. جبهه ملی “در بهمن ۵۷ مانند دونده ای بود که سال ها او را غل و زنجیر کرده، مدت کوتاهی قبل از مسابقه دو او را آزاد ساخته باشند. روشن است که آن دونده در مسابقه موفق نمیشود”(۱). در آن زمان قادر نبودیم مردم را به حد کافی برای دفاع از شعار آزادی خواهان که “آزادی، استقلال، عدالت اجتماعی” بود بسیج کنیم، از دستاوردهای این مبارزات حراست کرده، مانند سدی در مقابل روحانیون تشنه قدرت بایستیم و بلای دیکتاتوری آخوندی را از سر مردم و کشور دور کنیم.

اگر به کمبودهای گذشته خود توجه نکنیم چه بسا بار دیگر موفق نخواهیم بود. بنابراین لازم است کمبودهای خود را بشناسیم و در بر طرف نمودن آنها کوشا باشیم. لازم است به فکر ابزار مناسب برای این مبارزه باشیم، کار را ساده نگیریم، از برخوردهای کوتاه مدت، اقدامات نمایشی بدون پشتوانه بپرهیزیم و با در نظر گرفتن خصوصیات دیکتاتوری که قبلا به آن اشاره شد به فکر راه حل های اساسی باشیم.

لازم می دانم به یک نکته اشاره کنم. تا چند سال پیش عده ای بودند که می گفتند تا زمانی که از نظر فرهنگی کمبود داریم هرگونه فعالیت سیاسی ما بیهوده است. باید اول سال ها خود را از نظر فرهنگی به پیش بریم و از اقدامات سیاسی صرفنظر کنیم تا به مرحله مبارزه سیاسی برسیم. امروز برای غالب این دوستان نیز روشن شده است که رفع این کمبودها و تدارک یک دموکراسی پایدار نمیتواند بطور انتزاعی و جدا از فعالیت سیاسی مستمر صورت گیرد. تنها در جریان چنین مبارزه ای میتوانیم نقطه ضعف های خود را بشناسیم، در رفع آنها بکوشیم و راندمان کار خود را افزایش دهیم.

در اینجا به این کمبودها در سه عرصه فرهنگی، سیاسی و تشکیلاتی برخورد می کنیم.

کمبودهای فرهنگی

بیشتر از آنچه که به نظر می رسد سیستم فکری دیکتاتوری بر جامعه و در مواردی حتی بر مخالفین نظام نیز تاثیر می گذارد و مانع پیشرفت یک حرکت سالم میشود. به چند نمونه از این سیستم فکری اشاره می کنم.

۱ – کوشش برای اقناع، جلب رضایت، تشویق و علاقمند کردن انسانها در سیستم فکری دیکتاتوری جائی ندارد. دیکتاتوری راه حل مشکلات را مجازات ، صدور دستور و اعمال زور می داند و بر این تصور است که هرچه مجازات شدیدتر باشد نتیجه بهتر است.

۲ – دیکتاتوری می خواهد مردم مشغول زندگی خود باشند، به مشکلات اجتماعی و راه های تاثیر گذاری فکر نکنند، مخالفت نکنند و همیشه دیگران و نه خود را مسئول وضع خود بدانند. تعجبی نیست وقتی از مردمی که بر این باور هستند حرکتی دیده نشود و همه به امید رسیدن دستی از غیب بنشینند.

۳ – در دیکتاتوری بالائی ها تصمیم می گیرند. هر مساله لازم است برای تصمیم گیری از کانال هائی به “بالا” برسد تا در مورد آن تصمیم گیری شود. افراد دیگر خود را مسئول تصمیم گیری یا پیگیری آنها برای انجام نمی دانند. چنین سیستمی افراد را غیر مسئول بار می آورد و تعجبی نیست اگر همه به جای اقدام، همیشه منتظر ظهور یک رهبر باشند.

۴ – معیارهای ارزش گذاری دیکتاتوری مخدوش و به ویژه در موارد مهم خلاف فکر سالم و خرد انسان است. دیکتاتوری مثلا کودتا را قیام قلمداد می کند یا غصب حقوق ملت را حکومت اسلام نام می گذارد. حزبی که خود را طرفدار آزادی می داند ناگهان خلخالی را نماینده خود در انتخابات معرفی می کند و … نتیجه این که جامعه فاقد آن بنای ارزش های اولیه و مشترک است که میتوان با حرکت از آنها زمینه های فکری برای اقدامات مشترک یافت. این پراکندگی فکری، قدرت حرکت، خلاقیت و تاثیر جنبش فکری – سیاسی را کاهش می دهد.

۵ – در روابط اجتماعی حامل دیکتاتوری، معیار، رابطه است نه ضابطه. همه تصور می کنند قابلیت برای انجام کارها ضروری نیست. مهم نزدیکی به قدرت و ضابطه است.

مثال دیگر: در نهضت مشروطیت، مشروعه خواهان تساوی در مقابل قانون را رد می کردند. هنوز هم این نظریه رایج است و خود را از جمله در تفکر خودی و غیر خودی نشان می دهد.

برخورد به این کمبودهای فرهنگی به منظور رسیدن به ارزشهای درست و مشترک از اقدامات اساسی و مهم روشنفکران است.

کمبودهای سیاسی

اگر عالیترین فرهنگ سیاسی را هم داشته باشیم ولی تصمیمات سیاسی نادرستی اتخاذ کنیم یا به اقدامات نادرستی دست زنیم، احتمال موفقیت ما زیاد نیست.

به نظر من رهبران و فعالین ملی توجه لازم را به رفع کمبودهای زیر در همه زمان ها مبذول نداشته اند:

۱ – لزوم تشکیلات سیاسی طیف طرفداران نهضت ملی. همانطور که در زیر خواهد آمد سیاست سرکوب رژیم گذشته به ویژه بعد از ۲۸ مرداد و رژیم کنونی مانع اساسی برای انجام این مهم بوده است.

۲ – ارائه ندادن یک برنامه سیاسی جامع، برنامه ای که زمینه اقتصادی را نبز در بر گیرد. جبهه ملی در آغاز بر اساس این تفکر بنا شده بود که احزاب شرکت کننده در آن برنامه های سیاسی جامع ارائه میدهند و جبهه ملی اهداف کلی را دنبال میکند. اما به مرور فعالیت احزاب ملی آنچنان تحت الشعاع فعالیت جبهه ملی قرار گرفت که آنها نتوانستند جز در موارد استثنائی برنامه های جامعی ارائه دهند. این کمبود ملیون باعث شد که به اهمیت اقتصاد در سرنوشت کشور تاکید لازم نشود تا جائی که آیت الله خمینی بی محابا جمله معروف “اقتصاد مال خر است” را ابراز کرد و افراد یا سازمان هائی از چپ و راست امکان یافتند به نادرستی ادعای داشتن برنامه اقتصادی کنند. مثلا در دوران انقلاب عده ای به “اقتصاد توحیدی” آقای بنی صدر که آنهم در واقع برنامه ای نبود، عنوان برنامه اقتصادی می دادند.

رهبران ملی یا بعضی از آنها برای مثال اشتباهات زیر را مرتکب شده اند:

۱ – طرح سیاست صبر و انتظار که برای بسیاری از جوانان غیر قابل قبول بود و آنان زا به سمت مبارزات مسلحانه، شهادت طلبی دینی و اشتباهات دیگر سوق داد.

۲ – یک اشتباه سیاسی برخی از ملیون از دید من ندیدن خطر عظیم دیکتاتوری آخوندی و عدم توجه به اقدام شاپور بختیار برای مقابله با آن بوده است.

فقدان تشکیلات سیاسی

مهمترین نتیجه رشد فرهنگ سیاسی، تشکیلات سیاسی برای تاثیر گذاری سازنده، مداوم و دراز مدت در سرنوشت سیاسی کشور است. یک علت برای فقدان چنین تشکیلاتی، سیاست سرکوب و اختناق رژیم گذشته پس از ۲۸ مرداد بوده است.

دکتر بختیار در مصاحبه خود با موسسه هاروارد در پاسخ به اینکه چرا این نهضت نتوانست به کار خود ادامه دهد میگوید: «خیلی ساده است. حکومت نظامی، کودتای ۲۸ مرداد، حبس روی حبس. پشت سرهم. بنده در بهمن ۱۳۳۲ زندانی شدم. بعد از دوماه آمدم بیرون و باز دو ماه تبعید شدم. بعد دو مرتبه برای دو سال زندانی شدم. حالا دیگران را نمی گویم. … این بود که نهضت مقاومت ملی به هیچ عنوانی فرصت فعالیت نداشت. هروقت ما یک جلسه ای داشتیم می آمدند تذکر می دادند و بعد هم، خوب یکی دوتا را می گرفتند. … سازمان امنیت وظیفه داشت – و اینجا یک مساله بزرگ تاریخی است که بنده می خواهم به جنابعالی عرض کنم – وظیفه داشت که نگذارد یک نیروی ملی اصیل که وابسته نباشد پا بگیرد. … ».

به هر حال ملیون متاسفانه هم در ۲۸ مرداد و هم در بهمن ۵۷ از آن تشکیلات سیاسی که در ارتباط قوی با مردم قادر به بسیج آنان برای حفظ دستاوردهای مبارزه برای آزادی و دموکراسی باشد برخوردار نبودند.

پس از ۲۸ مرداد جبهه ملی در داخل و خارج کشور به امر سازماندهی توجه بیشتری مبذول داشت اما در داخل کشور با سرکوب دیکتاتوری روبرو شد و تشکیلات آن به مرور از میان رفت. در خارج کشور جبهه ملی به ویژه پس از ۲۸ مرداد دارای تشکیلات، کادرهای بطور نسبی آزموده و مجرب بود. در حوزه های آن علاقمندان، تعلیمات سیاسی تشکیلاتی می دیدند و می آموختند چگونه میتوان بطور سازمان یافته از اصول و اهداف مشترک سازمان خود دفاع کنند.

کنفدراسیون دانشجویان ایرانی به این دلیل تا سال ها در برنامه های خود موفق بود چون هم جبهه ملی و هم گروه های طیف چپ که در آن فعالیت داشتند دارای تشکیلات سیاسی بودند. در واقع آنها بودند که فعالیت کنفدراسیون را پشتیبانی و تا حد زیادی هدایت مینمودند. بنابراین یکی از علل مهم اینکه مبارزه در خارج کشور امروز از درجه فعالیت لازم برخوردار نیست، فقدان تشکل های سیاسی کار آمد است.

با اوج گرفتن فشار و سرکوب در داخل کشور که مبارزه متشکل سیاسی در داخل کشور ممکن نیست، طبیعتا کوشش برای اتحاد و ایحاد تشکیلات سیاسی مناسب به عهده خارج کشور می افتد.

تشکیلات سیاسی مدرن

یک تشکیلات سیاسی مدرن با بهره گیری از دانش پیشرفته سیاسی – تشکیلاتی حل معضلات عمده جامعه را هدف قرار میدهد و با در نظر گرفتن تجربیات گذشته عمل می کند. در گذشته افراد اغلب به دور شخصیتی جمع می شدند و تا چند روزی که امید موفقیت برای آن شخص بود پای علم او سینه می زدند و پس از چندی از دور او پراکنده می شدند. محور تشکل های مدرن امروزی شخصیت های حزبی نیستند بلکه هدف و برنامه سیاسی است.

به نطر من وظائف عمده تشکیلات سیاسی پس از مرحله اتحاد و توافق بر سر اصول مشترک (منشور) ضمن ادامه مبارزه روزمره سیاسی عبارت است از:

۱٫ توافق بر سر یک برنامه سیاسی

۲٫ ایجاد ساختار های تشکیلاتی مناسب برای جذب عناصر جدید

۳٫ جذب روشنفکران آماده و علاقمند

۴٫ ارتباط وسیع با مردم و گروه های اجتماعی

تلاشگران راه آزادی و دموکراسی می دانند که مبارزه برای تحقق دموکراسی پایدار بدون ارتباط وسیع با مردم و جلب پشتیبانی وسیع و فعال آنان ممکن نیست. تشکیلات سیاسی وسیله ای برای ارتباط با مردم، درک و تاثیر دادن نیازهای آنان در اهداف و برنامه های مبارزه و جلب پشتیبانی فعال آنان از مبارزه برای استقرار و استمرار دموکراسی است.

تفاوت افراد سیاسی تشکیلاتی با دیگران

یک کادر سیاسی – تشکیلاتی به اهمیت تشکیلات برای مبارزه سیاسی موثر واقف است. کادرهای سیاسی – تشکیلاتی با دید دراز مدت تری به مبارزه سیاسی می نگرند و در مبارزه سیاسی استمرار دارند. موضع گیری ها و ابراز نظر های آنان معمولا بر اساس یک مرام روشن سیاسی، اغلب فکر شده و منسجم تر است. کادر سیاسی – تشکیلاتی علاوه بر برخورداری از توانائی بحث، استدلال، تحلیل و انتقاد سازنده و آموزش، دائما اقدامات خود و تشکیلات را بررسی کرده، در صدد یافتن مشکلات و رفع آنهاست. کادرهای بالای سیاسی – تشکیلاتی توانائی تفکر استراتژیک و سازماندهی دارند و قادرند دیگران را به فعالیت سیاسی هدفمند جذب کنند.

فرد سیاسی – تشکیلاتی می داند که هیچ کار به خودی خود صورت نمی گیرد. مثلا می داند که لازم است حتی با آشنایان ساعت ها بحث کرد تا بتوان آنها را آماده شرکت در یک حرکت اعتراضی نمود. افرادی که چنین تجربه ای را ندارند معمولا تصور می کنند که صرف دعوت به حرکت اعتراضی کافی است. بارها دیده ایم که یک گوینده تلویزیونی در خارج کشور از مردم می خواهد در تظاهرات یا مقاومت مدنی در همان شب شرکت کنند و وقتی با عدم شرکت مردم روبرو میشود آنان را سزاوار حکومت کنونی می داند.

متاسفانه به علت فقدان تجربه سیاسی – تشکیلاتی امروز ما بیشتر مفسر داریم تا کادر های سیاسی. مفسر امروز یک چیز میگوید و فردا چیز دیگر. امروز از حمله موتلفین به عراق دفاع می کند، فردا که عواقب این حمله برای همه روشن میشود، آن را رد می کند. امروز از حمله نظامی به ایران دفاع می کند فردا با آن مخالفت میورزد. امروز با حرارت به دنبال پشتیبانی از هرگونه اقدام اصلاح طلبان جمهوری اسلامی است و فردا از این برخورد کاملا دوری می جوید. همه اینها بدون کوچکترین برخوردی به گذشته و کوشش در یافتن علل اشتباه خود صورت می گیرد.

رابطه مردم و اپوزیسیون

تبلیغات رژیم، افزایش فشار برمردم همراه با تشدید خفقان و سرکوب، جو یاس و بی اعتمادی به خود و اپوزیسیون دموکرات را در میان مردم حاکم ساخته است.

امروزه بخش وسیع مردم هم که از شرائط حاکم رنج میبرند مخالفت خود را به بدگوئی از رژیم خلاصه می کنند و از هرگونه فعالیت سیاسی دوری می جویند. زنان، دانشچویان و کارگران در مقاومت برای حقوق صنفی و سیاسی نقش روشنی دارند اما آنها غالبا در مبارزه از پشتیبانی وسیع تر مردم محرومند. این سیاست زدائی عوامل مختلفی دارد که احتمالا امید بستن به اقدامات اصلاح طلبان جمهوری اسلامی، وعده های عناصر فریبکار در رسانه های خارج کشور، ناامیدی از موفقیت اپوزیسیون دموکرات و عوامل فرهنگی که قبلا به آن اشاره شد مانند امید بستن به دستی از غیب، دیگران را مسئول وضع خود دانستن در آن نقش دارند.

اقدامات اپوزیسیون مبنی بر برگزاری جلسات وسیع چه از نظر تعدد افراد (کنفرانس ملی، اتحاد جمهوریخواهان، جمهوریخواهان دموکراتیک و لائیک) و چه از نظر تعدد اسامی سازمان هائی که اسم آنها پشت هم نوشته میشود (نشست لندن و جنبش رفراندم) کم نبوده است. اما این نشست ها که در واقع باید به قدرت اپوزیسیون بیافزاید پس از چندی به نقطه ضعف تبدیل شده و دیگر بطور جدی دنبال نمیشوند. در نتیجه چه بسا خود به نا امید کردن بیشتر مبارزین و مردم و بیزاری از هر گونه اقدام سیاسی می انجامند.

در این شرائط گاهی افرادی را می بینیم که به تازگی به مبارزه پیوسته و در جلساتی شرکت کرده اند. آنها از اینکه چرا علی رغم این اقداماتشان هنوز انقلابی صورت نگرفته متعجبند و در نوشته ها یا ابرازات خود به اپوزیسیون، به ویژه اپوزیسیون سنتی حمله کرده آنان را به عقب ماندگی، عدم توجه به اهمیت اتحاد و غیره متهم می کنند، بدون اینکه خود راه حل های عملی و مناسبی ارائه دهند. باید برای آنان توضیح داد که به صرف پریدن به اپوزیسیون و یا عناد با آن مشکلات حل نمیشوند.

علت عدم موفقیت اپوزیسیون در اتحاد به نظر من تفاوت در برنامه ها و اهداف، جدی نگرفتن بی اعتمادی ها، فقدان برنامه و استراتژی روشن برای اتحاد و اهداف آن است. اعتماد را با آمپول نمیشود تزریق کرد. در مورد علل این بی اعتمادی ها، برخورد روشن و بدون سیاست بازی یا لفاظی به گذشته ها و سایر راه ها برای رفع آن، متاسفانه کمتر صحبت میشود.

اکثریت مردم ایران در سال های اخیر چند بار نشان داده اند که خواهان آزادی و دموکراسی هستند. در شرائطی که امکان فعالیت آزاد برای اپوزیسیون واقعی در کشور نیست و رژِیم بخش مهمی از سران و فعالین اپوزیسیون را سرکوب کرده و یا به قتل رسانده است، این دستاورد مهمی است. البته کافی نیست. لازم است ملیون بیشتر به روشن کردن سیاست ها و نقطه نظرهای خود برای جامعه بپردازند.

مراحل مبارزه تا استقرار دموکراسی

از نظر نگارنده رسیدن به دموکراسی یک پروسه است که مراحل زیر را دارد:

۱٫ اتحاد تشکل ها یا عناصر دموکرات برای تحقق دموکراسی

۲٫ توافق بر سر یک برنامه عمل مشترک

۳٫ جذب روشنفکران و آماده ترین اقشار مردم به مبارزه
۴٫ جلب پشتیبانی وسیع مردمی از اهداف این اتحاد

۵٫ ایجاد آلترناتیو سیاسی

۶٫ اوج مقاومت و پایان دادن به دیکتاتوری حاکم

۷٫ تشکیل حکومت موقت

۸٫ تشکیل مجلس موسسان، تنظیم قانون اساسی جدید و انتقال قدرت به حکومت منتخب مردم

مشخص کردن مراحل این پروسه بدین جهت انجام می گیرد که روشن کنیم در چه مرحله ای هستیم و عمدتا به اقداماتی بپردازیم که به آن مرحله مربوطند (ضمن آنکه میتوانیم در حد ممکن به تدارک مراحل بعد نیز بپردازیم). در نتیجه از هدر رفتن نیرو جلوگیری می کنیم. در هر قدم استفاده از تجربیات به دست آمده و در نظر گرفتن آن در ادامه کار ضروری است.

پشتیبانی از مبارزات گروه های احتماعی

مبارزه زندانیان سیاسی و گروه های مختلف اجتماعی مانند زنان، دانشجویان، کارگران، روزنامه نگاران، نویسندگان، وکلای زندانیان سیاسی در جامعه جریان دارد. طبیعی است که پشتیبانی از این مبارزات ودفاع از حقوق بشر در ایران در صدر اقدامات همه انسانهای آزادی خواه در داخل و خارج کشور قرار دارد. آزادی کلیه زندانیان سیاسی و پشتیبانی از فعالین اجتماعی همواره در دستور کار مبارزه چه در خارج و چه در داخل کشور است.

اما این سوال مطرح میشود که هموطنان علاقمند به ویژه در داخل کشور چگونه میتوانند به تدارک دموکراسی کمک کنند.

تدارک دموکراسی در فقدان مرکزیت

عده ای از هموطنان از تقریبا همه اقشار و گروه های اجتماعی و در نقاط مختلف کشور مایلند در مبارزه برای آزادی سهیم باشند. آنها به درستی بر ضرورت کار مشترک تاکید دارند و از ملیون و سایر دموکراسی خواهان انتظار رهنمود دارند که چه بکنند یا لااقل در هماهنگ نمودن اقدامات به آنان کمک کنند. بنابراین ملیون لازم است به دنبال راه هائی باشند که علاقمندان به شرکت در مقاومت منفی بتوانند در همه نقاط کشور در آن شرکت جویند.

امروز فعالیت سیاسی آزاد، علنی و متمرکز برای اپوزیسیون دموکرات در داخل کشور ممکن نیست. به طریق اولی امکان فعالیت جبهه ملی و سایر تشکل های دموکرات برای اینکه به مبارزات مردم در سراسر کشور تمرکزی بدهد وجود ندارد. اما این به معنی لزوم تعطیل کار نیست. اگر هدف ایجاد نیروی لازم برای استقرار و حفظ دموکراسی در زمان لازم است، امروز هم فعالیت و تدارک دموکراسی پایدار به صورت غیر متمرکز ممکن میباشد. هموطنان علاقمند میتوانند در صورت امکان، آمادگی های لازم را از هم اکنون با ابتکارات گوناکون و شیوه های غیر متمرکز کسب کنند.

یک مدل نهضت مشروطه است: در آن دوران مشروطه خواهان در انجمن ها یا کمیته ها جمع می شدند. تعداد انجمن ها در زمان تصویب قانون اساسی فقط در تهران از ۱۰۰ متجاوز بود. اعضا این انجمن ها با مردم در ارتباط و از پشتیبانی آنان برخوردار بودند. مشروطه خواهان این وظیفه را برای خود گذاشته بودند که مانند آزادی خواهان انقلاب کبیر فرانسه، به خواندن مطالب روزنامه ها در مجامع و انجمن ها بپردازند. مردم در هم صدائی با مشروطه خواهان به میدان می آمدند. مثلا با تجمع خود در مقابل مجلس اجازه نمی دادند قوانین شرعی توسط روحانیون جای قوانین عرفی را بگیرد.

شاید امروز هم در مواردی ممکن باشد که در شهرها، شهرستان ها، بخش ها، دهات، محل کار، تحصیل و غیره) جائی که با دوستان و آشنایان خود ملاقات می کنیم به ارتباط خود نظم دهیم و آن را به سبک مبارزین نهضت مشروطیت به انجمن یا کانون های چند نفره تبدیل کنیم. کانون ها مرکب از افرادی است که یکدیگر را می شناسند، به هم اعتماد دارند و در ارتباط، بحث و تبادل نظر با هم هستند.

آگاهی از تاریخچه مبارزات آزادیخواهانه مردم ایران، بحث در مورد مقولات مهم سیاسی، آشنائی با نظریات مختلف سیاسی، فلسفی و شرکت در بحث های روز میتواند در دستور کار این انجمن یا کانون ها باشد. آنها میتوانند یک تدارک فرهنگی، سیاسی و همچنین تشکیلاتی برای دموکراسی آینده باشند.

خطر اینکه این کانون ها علی رغم محتوای مدنی آنان مورد حمله عمال دیکتاتوری قرار گیرند وجود دارد ولی اولا همیشه شرائط بطور یکسان خطرناک نیستند و در ثانی اگر تعداد کانون ها به حد کافی باشد، چه بسا حملات دیکتاتوری تاثیر مهمی نداشته باشد.

کانون ها طرفداران نهضت ملی را در نوعی ارتباط قرار می دهند. بحث و برخورد و تفکر در مورد مسائل سیاسی خود قدمی برای ارتقا دانش سیاسی است که خواه نا خواه تاثیر خواهد داشت. تا زمانی که امکان فعالیت آزاد، متشکل و سراسری نیست، کانون ها به آماده کردن محیط و بالا بردن کیفیت خود ادامه می دهند. وقتی امکان فعالیت آزاد پیدا شد، کانون ها پایه های تشکل سراسری ملیون در محل فعالیت خود، ستون هائی برای ایجاد آلترناتیو دموکراتیک و تضمینی برای حفظ آن میباشند. با وجود تعداد کافی از آنها میتوانیم از پشتیبانی مردم برای استقرار حاکمیت ملی و حراست از آن مطمئن تر باشیم.

موخره

چنانچه همه این برنامه ها را هم که به درستی و توام با مبارزات سیاسی دائمی انجام دهیم باز هم اوضاع به طور اتوماتیک به نفع دموکراسی تغییر نخواهد یافت. با گذشت زمان اما به امکانات و توان خود خواهیم افزود تا موقعی که با مبارزه سیاسی و عوامل دیگر اجتماعی، روانی و غیره که در کنترل ما نیستند، شرائط فراهم شود. در این صورت هر چه آمادگی ما کامل تر و تدارک ما بهتر باشد، احتمال دست یافتن به یک دموکراسی پایدار بیشتر خواهد بود.

______________________________
(۱) نقل قول از علی شاکری زند


ارسال به شبکه های اجتماعی