سیستم های پیچیده و تفکر سیستمی(متن کامل)

۷ شهریور ۱۳۹۶

سیستم های پیچیده و تفکر سیستمی

ما در عصری زندگی میکنیم که رشد تصاعدی جمعیت، اثرگذاری روزافزون بشر بر طبیعت و وجود سامانه یا سیستم های(۱) مرتبط و پیچیده ای مانند جامعه، محیط زیست، سیاست و اقتصاد از جمله ویژگی های آن است. نوشته حاضر کوششی است برای معرفی برخی خواص سیستم های پیچیده که هنگام کار با آنها سبب اشتباه میشود. نوشته همچنین به مقوله فرار انسانها از پیچیدگی و در انتها به اهمیت استفاده از تفکر سیستمی برای کاهش اشتباهات می پردازد.

 سیستم های نامبرده بغرنج و پیچیده اند زیرا که اجزاء یا بخش های آنها با رشته های مرئی و نامرئی فراوان به هم متصل اند و بر هم تاثیر متغیر میگذارند بطوری که بررسی عملکرد و حالات یک بخش بدون در نظر گرفتن رابطه آن با بخش های دیگر، ما را دچار اشتباه میکند(۲).

برای نمونه “اقتصاد” بخش های مختلف مانند تولید، تجارت، بانکها، بازار داخلی و خارجی و سیاست را در بر میگیرد که با هم مرتبطند، در هر کدام انسان های زیادی نقش دارند و هر یک بطور دینامیک بر بخش های دیگر و کل آن تاثیر میگذارند. به این جهت نمیتوان مشکلات یک بخش را بدون توجه به ارتباط آن با بخش های دیگر اقتصاد برطرف نمود. – برای نمونه نمیتوان مشکل اشتغال را بدون انجام تغییرات لازم در سیاست، تولید و مصرف، حل کرد -.

از طرف دیگر تغییر یک بخش از سیستم اقتصاد هم بر رابطه اش با دیگر بخش ها و هم بر کل سیستم اثر میگذارد. – همانطور که فقر بخشی از جامعه بر تمامی آن تاثیر میگذارد و عملکرد کل جامعه را تغییر میدهد یا ورشکستگی یک یا چند بانک، اقتصاد کل کشور را به چالش میکشد -.

سیستم پیچیده دیگر سیاست است. در سیاست نیز علاوه بر فرهنگ، تاریخ، دانش، صنعت و غیره، میلیونها انسان نقش دارند. بطوریکه حل مشکلات سیاسی بدون در نظر گرفتن منافع و نقش هر بخش و تاثیر متغیر آنها بر یکدیگر و کل سیستم، میسر نمیباشد.

سیستم پیچیده دیگر محیط زیست و موجودات زنده اند که میلیاردها سال تکامل را پشت سر دارند بهترین نمونه های تکامل و تطابق با محیط‌اند. بررسی ها نشان میدهد که دو عامل در تکامل آنها نقش اساسی داشته است: باز بودن برای تحول و برخورداری از مکانیسم های لازم برای حفظ تعادل. محیط زیست و موجودات زنده دارای مدارهای کنترل و تنظیم هستند که از دور شدن آنها از وضعیت تعادل جلوگیری میکنند. عامل مهم این مدارها “بازخورد” یا “فیدبک (feedback)” به معنی اطلاع از وضع سیستم است. یک موجود زنده عملکرد خود را بر اساس بازخوردی که دریافت میدارد تنظیم میکند و بدون آن قادر به عملکرد دراز مدت نیست.

امروز به مراتب بیش از پیش با مشکلاتی مانند آلودگی هوا، ریزگردها، کم آبی و بالا رفتن دمای کره زمین روبروئیم که همگی حاصل عدم توجه و شناخت انسان از درهم تنیدگی سیستم پیچیده طبیعت و اقدامات اشتباه در رابطه با آن میباشد.

یک کشور یا یک شرکت بزرگ هم سیستمی پیچیده است که مدیریت آن به دانشی خاص نیاز دارد. فِرِدموند مالیک مدیریت را “فائق آمدن بر پیچیدگی” میداند(۳).

به چنین سیستم هایی که عناصر زیاد و مرتبط با هم دارند و اجزاء آن بطور دینامیک بر یکدیگر تاثیر میگذارند، “پیچیده” (complex) گفته میشود. “پیچیده” (complex) در اینجا به معنی “دشوار” (complicated) نیست. سیستمهای الکترونیکی، نرم افزار و سخت افزار یا خودرو هم عناصر زیاد با تاثیر گذاری پرشمار بر یکدیگر دارند اما در آنها تاثیر یک بخش بر بخش های دیگر متغیر نیست. در حالیکه پیش بینی قطعی رفتار سیستم های پیچیده مشکل است، پیش بینی قطعی عملکرد سیستم های دشوار با کار و شناخت تخصصی میسر میباشد.

مقوله پیچیدگی به اندازه کافی شناخته نشده است. یکی از علل این کمبود، تعداد حالات مختلف این سیستم هاست که وابسته به شمار عناصر آنها، بطور انفجاری بالا میرود(۳) و در نظر گرفتن همه حالات سیستم را به سرعت غیر ممکن میسازد. – در یک بازی فوتبال غیر ممکن است تمام حالاتی را که ممکن است بازی به خود بگیرد پیش بینی کرد. نکته ای که هر بازی را از دیگری متمایز و جالب میکند -.

روانشناس آلمانی دیتریش دورنر(۴) پیچیدگی را ضریبی از عوامل متغیر یک سیستم و ارتباط و تاثیرگذاری آنها بر یکدیگر میداند به این معنی که اگر تاثیرگذاری صفر باشد یعنی عناصر تاثیری بر هم نگذارند، پیچیدگی که ضریبی از این دو است نیز صفر میشود.

برای کار با سیستم های پیچیده و مدیریت آنها به شیوه تفکر خاصی نیاز داریم که آن را تفکر سیستمی، مرتبط یا کبرنتیک نامیده اند. توجه به این نکته لازم است که موضوع “تفکر سیستمی”(۶) در اینجا خواص کل سیستم، پیچیدگی، تعدد بخش ها، مرتبط بودن و تاثیرات دینامیک آنها بر یکدیگر است، حال آنکه در برخی نوشته های دیگر (مانند نوشته های آقای دکتر سریع القلم) از “تفکر سیستمی”، کار سیستماتیک و قانونمند مورد نظر است.

ویژگی ها

در حالیکه در سیستم های غیر پیچیده، فقدان کارآیی یا نتایج تغییر یک بخش معمولا بلافاصله آشکار میشود – وقتی ترمز کار نکند ماشین به چاله می افتد و غذای شور غیر قابل خوردن میگردد-، هنگام کار با سیستم های پیچیده انسان به سختی متوجه رفتار اشتباه خود با آنها میشود.

تاثیر اقدامات ما بر این سیستم ها اغلب در آغاز توسط حائل هایی (buffer) جذب میشود و خود را بطور کامل نشان نمیدهد. مدارهای تنظیم کننده (regulatory circuits) بخش های مختلف(۷) سیستم اغلب تا مدتها اثرات دخالت ما را تحمل یا دفع میکنند و ما فقط تاثیرات مستقیمی را می بینیم که خواست ما از تغییر بوده و آن را مثبت میدانیم.

– نطر طراحان و سازندگان سد گُتوند را در آغاز تنها جمع شدن آب که هدف پروژه شان بود جلب میکرد و به شوری آب آن که گفته میشود حتی رود کارون و اراضی زراعتی خوزستان را تهدید میکند از نظرشان دور مانده بود -. – ساختن ساختمانهای بلند در تهران بعد از انقلاب یکی از عوامل ایستائی و عوض نشدن هوای آلوده بشمار میرود. توجه شهرداری هنگام دادن پروانه ساختمان (فضا فروشی) و صاحبان این ساختمانها معطوف بدست آوردن پول بیشتر بوده و به نتایج آن فکر نشده است -. – نمونه دیگر، خشک شدن دریاچه ارومیه در اثر حفر بی‌حساب چاههای آب در مجاورت آنست که تا مدتها خود را نشان نمیداد ولی امروز موجب سونامی نمک و تهدید بزرگی برای موجودات زنده محیط شده است -.

تغییرات اشتباه ما در سیستم تا مدتها انبار میشود. مضافا اینکه اغلب به بخش مورد نظرمان محدود نمی ماند و رشته های فراوانی که بخش های مختلف را به هم وصل میکنند آن را به بخش های دیگر سیستم هم انتقال میدهند. نتیجه تغییرات اشتباه ما اغلب در مراحل بعد، آنهم در جاهایی که بنظر خودمان تغییری در آنها نداده بودیم، بُروز میکند. – جدا کردن اجباری و مصنوعی دختران و پسران در حکومت اسلامی یکی از عوامل رشد همجنس گرایی میان جوانان شده است -. – سوزاندن جنگلها مدتها بعد، سبب خشکسالی، کاهش رطوبت و کمبود اکسیژن هوا میشود -. – آلودگی هوای شهرهای ایران نتیجه درازمدت سوء مدیریت و اقدامات غیرکارشناسانه است که انبار شده و امروز خود را با شدت هرچه بیشتر نشان میدهد -.

حاصل ادامه تغییرات اشتباه، عکس العمل های ناشناخته سیستم است که گاه بلافاصله و گاه با تاخیر، مشاهده میشود و در مواردی حتی عکس آن چیزی است که در آغاز هدف ما از تغییر بوده است. – اثرات کودتای ۲۸ مرداد و استقرار دیکتاتوری محمدرضا شاه تا مدتها مشهود نبود و همچنان انبار میشد. نتیجه این اقدام در سال ۵۷ آشکار شد که مسلما خلاف خواست عاملان آن کودتا بود -.

در چنین سیستم هایی کوشش برای رفع مشکلات یک بخش، بدون در نظر گرفتن ارتباط آن با بخش های دیگر و تاثیرات متقابل آنها بر هم، اغلب به ایجاد مشکلات جدیدی می انجامد. در حالی که ما هر قسمت را برای خود بطور کامل برنامه ریزی کرده ایم تعجب میکنیم وقتی که کار مجموعه سیستم به آشوب و در هم ریختگی میکشد.

این واقعیت که علیرغم تلاش های جدی برای حل جداگانه و غیر‌سیستمی مشکلات، هر روز بخش های بیشتری از جهان امروز از نظر سیاسی، اقتصادی و محیط زیستی گرفتار آشفتگی است، اغلب نتیجه اقدامات اشتباهی است که تاثیر آنها با تاخیر زمانی آشکار شده است.

 امروز جامعه، اقتصاد و محیط زیست ایران دچار دگرگونی هایی شده که قطعا نمیتوان آن را به عنوان یک بحران موقت دید. رشد فزاینده بحران در اقتصاد و محیط زیست و سیاست غیر قابل انکار است. در حالی که علاوه بر این، رشد تصاعدی جمعیت، خشکسالی و بحرانهای دیگر تمامی کره زمین و جامعه بشری را هر روز بیشتر تهدید میکند و طبعا چالش های جدید و عظیمتری نیز در انتظار ما هستند، سیستم مدیریتی جمهوری اسلامی که توان حل مشکلات حتی کشور را ندارد، بدون تردید قادر به برخورد مناسب با چالش های بزرگتر نیز نخواهد بود.

اینجا بیشتر صحبت از تغییرات اشتباه در سیستم های پیچیده است، حال آنکه تغییرات مناسب در این سیستم ها، که میتوانند حتی تغییر در ساختار هم باشند، نه تنها مثبت بلکه در مواردی برای ادامه حیات سیستم ضروری نیز هست. تحولات ساختاری عظیم در جوامع برای تحقق حقوق و آزادی های مردم و مدیریت بهتر و تغییرات ساختاری در شرکت های بزرگ برای بهبود راندمان کار یا انجام وظائف جدید، نمونه تغییرات مناسب در سیستم های پیچیده‌اند.

اشتباهات رایج هنگام کار با سیستم های پیچیده

آزمایش تانا لاند (Tanaland)

دورنر(۴) برای نشان دادن ناتوانی ما در حل مشکلات سیستم های پیچیده، یک کشور آفریقایی مجازی به نام تانالاند را در نظر گرفت که مهمترین مشخصات و عوامل موثر بر آن از اطلاعات کشورهایی واقعی در ناحیه آفریقا گرفته و در کامپیوتری ذخیره شده بود. در کنار آن یک برنامه کامپیوتری آماده شد که در سوال و جواب (دیالوگ) با یک کاربر (user) به وی امکان میداد که شرائط را با تغییر پارامترهایی تغییر دهد و به عبارت دیگر آینده کشور مجازی نامبرده را تعیین، و در صورت بروز مشکل، آن را رفع کند. جمعیت و درصد تولد و مرگ ساکنان، عادات غذایی و شکار، مهمترین منابع حیوانی و گیاهی و وابستگی آنان به ریزش باران و استفاده از مواد شیمیائی برای دفع حشرات در سیستم و غیره همه در یک کامپیوتر ضبط شده بودند.

به ۱۲ نفر از رشته های مختلف اختیار تام داده شد که بطور خودکامه حکومت و زندگی مردم تانالاند را بهتر کنند. آنها میتوانستند سد بسازند، نیروگاه و کارخانه های صنعتی بنا کنند، سطح خدمات پزشکی و بهداشت را بالا ببرند، انواع گیاهان کاشتنی و استفاده از کود شیمیایی را کم و زیاد کنند و همچنین عادات شکار را با آماده سازی تفنگ های شکاری جدید تغییر دهند و به این ترتیب سرنوشت کشور مجازی را طی شش دوره تصمیم گیری که در هر دوره نتیجه اقدامات دوره قبل آشکار میشد، به مدت یک دهه هدایت کنند.

نتیجه بیش از حد انتظار ناامید کننده بود: بجای بهبود زندگی مردم که هدف آزمایش بود، بعد از موفقیت های کوتاه مدت اولیه، نتیجه، قحطی های گسترده و فاجعه آمیز بود. گله های احشام به درصد کمی تقلیل یافته، سرچشمه مواد غذایی و همچنین وضعیت اقتصادی کشور مجازی اسفناک شده بود. جالب توجه اینکه حتی کارشناسان نیز مانند افراد دیگر شرکت کننده در آزمایش، علیرغم آنکه همگی خواهان بهبود وضع بودند، باعث هرج و مرج فوق العاده شده و کشور مجازی را دچار فاجعه میساختند.

نتایج فاجعه آمیز بویژه قحطی از آنجا ناشی میشد که پس از یک دوره بهبود وضعیت غذایی و بهداشت، رشد تصاعدی جمعیت از منابع غذایی که رشد خطی داشتند، سبقت میگرفت.

در صورت جلسه بررسی آزمایش مزبور در باره کارشناسان می خوانیم: “بنظر میرسید که درست تخصص آنها مشکل آفرین بود زیرا آنها مانند افراد دیگر شرکت کننده در آزمایش بدون پیش داوری سراغ حل مشکلات نمیرفتند و به سختی میتوانستند خود را از پیش بینی های اشتباه در مورد ساختار چنین وضعیتهایی جدا کنند … آنها به «سلسله تاثیرگذاری» خطی فکر میکردند و نه به «تاثیرگذاری متقابل بخش های مختلف بر یکدیگر»”(۵).

با این آزمایش و آزمایش های مشابه، دورنر برخی اشتباهات را که انسانها معمولا هنگام کار با سیستم های پیچیده مرتکب میشوند بررسی نمود که مهمترین آنها در زیر می آید.

اشتباهات هنگام کار با سیستم های پیچیده

۱: هدفگذاری نادرست، نادقیق، ناروشن

عدم توجه به اهمیت تحلیل کافی از شرائط، که یافتن مشکل واقعی سیستم و راههای برطرف نمودن آن را نیز شامل میشود و فقدان هدفگذاری مناسب، یک اشتباه عمده هنگام کار با سیستم های پیچیده است.

افراد شرکت کننده در آزمایش دورنر سعی میکردند بدون شناخت و تحلیل کافی از وضعیت، مشکلات را حل کنند. سیستم را نظاره میکردند تا مشکلی بیابند و برطرف کنند. سپس به سراغ مشکل بعدی میرفتند که در مواردی نتیجه “حل” مشکل قبلی بود (تعمیرگرایی(۴)). برنامه ریزی ایشان بدون یک خط بزرگ و مانند کار یک بازیکن تازه‌کار در شطرنج بود(۵).

در حالیکه مهمترین مرحله انجام یک طرح، تعیین هدف و راه حل آن است، اغلب بدون اینکه وضعیت را به اندازه کافی تحلیل و هدف را تعیین و دقیق کنیم(۴) شروع به کار میکنیم. در این حالت به مسافری میمانیم که مقصدش روشن نیست. قبل از شروع کار برای روشن کردن اینکه از این اقدام چه هدفی داریم و با چه روشی و از چه راهی می خواهیم به هدف برسیم، به اندازه کافی فکر نمیکنیم.

دورنر(۴) مینویسد: “شاید این تفکر که باید کارها را یکی پس از دیگر انجام داد علت آن باشد که وقتی وظیفه ای به ما واگذار میشود، بجای مشخص کردن هدف، ایجاد تعادل بین بخش های متضاد و پس و پیش کردن کارها به منظور روشن کردن مرکز ثقل کار، بلافاصله شروع به عمل و جمع آوری اطلاعات میکنیم”. – برخی گروههای سیاسی ایران اهدافی ناروشن، گاه متضاد (دموکراسی دینی) و گاه متحرک دارند -.

۲: توجه بیش از اندازه به یک بخش از سیستم بجای توجه به کل آن

اشتباهاتی که هنگام تحلیل برای یافتن مشکل سیستم میتوان مرتکب شد متعددند.

گاه به یک مرکز ثقل از مشکلات که شاید در آغاز تشخیص درستی هم بوده و موفقیت های اولیه ای هم داشته ولی به مرور به موضوع مورد علاقه ما تبدیل شده می چسبیم و به بخش های دیگر توجهی نمیکنیم(۴). کاری که نتایج منفی برای بخش های دیگر دارد و باعث ناشناخته ماندن مشکلات آنها میشود. – طرز فکر دایی جان ناپلئونی، شخصیت کتاب ایرج پزشکزاد که تمام مشکلات را صرفا نتیجه سیاست های انگلیس میداند هنوز هم طرفدارانی دارد -.

گاه نه بر مشکلات واقعی بلکه بر مشکلاتی که برای ما بسادگی قابل تشخیص اند تمرکز میکنیم و بجای اینکه به ارتباطات مرئی و نامرئی ای که بین پدیده ها وجود دارد فکر کنیم، به دنبال حل مشکل یک بخش و جایی که مشکلی بُروز کرده است، میرویم. به نظر دورنر این کار از دو نظر “اقتصادی” است: از یک طرف کار زیادی صرف بررسی و تحلیل نمیشود و از طرف دیگر به وقت کمتری برای جمع آوری اطلاعات و برنامه ریزی نیاز داریم. اگر فقط یک عامل به جای همه عوامل در مرکز توجه ما باشد، تنها لازم است به آن عامل فکر کنیم. از سوی دیگر روشن است که برنامه ریزی بدون در نظر گرفتن تاثیرات جانبی و درازمدت به مراتب “صرفه جویانه تر” از آنست که تاثیرات جانبی و درازمدتی که هر اقدام برای حل مساله به همراه دارد را نیز منظور داریم.

گاه بجای اینکه بدنبال یافتن مشکل واقعی سیستم و حل آن باشیم به مشکلاتی میپردازیم که “میتوانیم” برطرف کنیم. – آقای خمینی حل مشکلات سیاسی ایران را تشکیل حکومت دینی دانست همانطور که یک شرکت سازنده نیروگاه های اتمی استفاده از انرژی هسته ای را راه حل کمبود انرژی میداند -. – اصلاح طلبان جمهوری اسلامی که به فکر حل مشکلات کشور مانند اقتصاد، محیط زیست، فساد و غیره‌اند به رابطه آنها با هم و این نکته توجه ندارند که تعدد مشکلات حاکی از آنست که مشکل واقعی در اساس، یعنی ساختار نظام و تداخل دین در حکومت است -. آنها هر یک به جای یافتن و حل مشکلات واقعی به دنبال حل مشکلی میروند که میتوانند یا تصور میکنند که میتوانند آن را حل کنند.

گاه هم بجای مشکل واقعی سیستم به سراغ مشکلی میرویم که “ما را بیش از همه آزار میدهد” و به این جهت در مرکز توجه ما قرار گرفته است. – در بهمن ۵۷ بخش بزرگی از مردم ایران به جای حل مشکل واقعی کشور که فقدان آزادی و حق حاکمیت ملت بود، به کمک دشمنان آزادی و حاکمیت ملت رفتند تا رژیم شاه را که بیش از همه “آزارشان میداد” و به این جهت در مرکز توجهشان بود، ساقط کنند -. – برخی گروههای چپ بجای مبارزه علیه استبداد دینی حاکم بر کشور، مبارزه علیه سرمایه داری را تبلیغ میکنند. حال آنکه در ایران صنعت در حال افول، سرمایه ها در حال فرار و سود سرمایه منفی میباشد. این چه حاکمیت سرمایه ایست که در آن روحانیت حاکم و اعوان و انصارش تقسیم ثروت و حاصل تولید را در اختیار دارند؟ -.

وقتی یک خیابان خوب میسازیم، تجهیزات یک کارخانه را برای کارآمدتر کردن آن کامل میکنیم یا متخصصان را تعلیم میدهیم، تصور میکنیم که از این پس باید همه عوامل درست عمل کنند. حال آنکه تجربه نشان میدهد که غیر ممکن است در یک پروژه مانند “رفت و آمد شهری” بخش های مختلف را جدا از هم برنامه ریزی کنیم. با این وجود این شیوه را همچنان به کار می بندیم(۵).

بعضی از شرکت کنندگان در آزمایش دورنر همواره مشغول آن بودند که اطلاعات بیشتری جمع آوری کنند. آنها فهرست های بلند و بالایی تهیه میکردند که دارای هیچ ساختاری نبود. به دلیل فقدان توجه به مکانیسم های تنظیمی(regulatory) مانند بازخورد (feedback)(7)، خط‌قرمزها و غیره، استفاده از انبوه اطلاعات میسر نبود. پیچیدگی سیستم در نظر گرفته نمیشد و دینامیک آن به این ترتیب ناشناخته باقی می ماند”(۵).

- با اندازه گیری دقیق مصرف و رشد امروز نفت و گاز جهان نمیتوان آینده آن را در دهه های آینده بطور قطعی پیش بینی کرد. عواملی مانند تاثیرات این انرژی بر محیط زیست و کوشش کشورها برای احتراز از وابستگی به آن، پیش بینی قطعی مصرف آن را مشکل میسازد -.

یک مشکل اساسی در تحلیل سیستم های پیچیده اینست که جمع آوری داده ها بدون استفاده از مدل یا تئوری های که این اطلاعات را در ساختارهایی مرتب و قابل درک کند، میسر نیست. فردموند مالیک مینویسد(۳): “یکی از مهمترین نتایج تئوری های مربوط به سیستم های پیچیده این است که آگاهی ما از داده ها (برای نمونه حالات سیستم – نگارنده) همیشه محدود است. بنابراین به یک سری مدل های فکری یا تئوری برای درک مسائل این سیستم ها نیاز داریم و “توان ما در فائق آمدن بر پیچیدگی منوط به مناسب بودن این مدل هاست”.

۳: در نظر نگرفتن تاثیرات جانبی و درازمدت

هنگامی که میخواهیم یک مشکل سیستم های پیچیده را حل کنیم به اثرات جانبی و درازمدت اقداماتمان توجه نمیکنیم. نتایج فوری اقداماتمان را می بینیم اما توجه به نتایج درازمدت آن برایمان مشکل است.

- زمانی که محمدرضا شاه نیروهای سیاسی کشور را سرکوب میکرد و از صحنه مبارزات علنی سیاسی بیرون میراند توجه نداشت که این اقدام باعث خالی شدن عرصه از سیاسیون و دخالت بیشتر مذهبیون در آن میشود -. – یکی از تاثیرات جانبی گروگانگیری سفارت آمریکا حمله عراق با پشتیبانی آمریکا به ایران، کشته شدن نزدیک به یک میلیون تن از هموطنان و همسایگان عراقی ما در جنگ بود-. – گفته احمدی نژاد مبنی بر اینکه بازار بورس “قمارخانه” است، باعث سقوط سهام در بازار بورس تهران شد(بازار بورس در کشورها یک منبع مهم برای تامین سرمایه بخش های مختلف و رشد اقتصادی است) -. – فقدان احترام به حقوق و آزادی ها همانطور که آقای دکتر رنانی اقتصاد دان نیز نوشته است، باعث فرار سرمایه های داخلی و خارجی و رکود اقتصادی میشود -.

اصولا بنظر میرسد که بسیاری با در نظر گرفتن تاثیرات درازمدت اقدامات خود مشکل دارند.

- نتیجه بی اعتنایی آقایان رفسنجانی، کروبی، میرحسین موسوی و … به پایمال شدن حقوق و آزادی های مردم و کمک به ایجاد دیکتاتوری در قالب جمهوری اسلامی در آخر شامل خود این آقایان نیز شد -.

نکته آخر اینکه قبل از هر اقدام معمولا تاثیر آن را فقط در زمینه مورد نظر و نه تمامی سیستم در نظر میگیریم و از خود در مورد بخش های ممکن سوال نمیکنیم که اگر اینطور کنیم تاثیر کار ما بر بخش های دیگر و کل سیستم چه خواهد بود (آزمایش پالیسی). – بنظر میرسد که کردهای عراق که در پی همه‌پرسی برای استقلال هستند توجه ندارند که به علت وضعیت انفجاری خاور میانه این اقدام میتواند به افزایش تنش و مرگ در منطقه بیانجامد و زندگی مردم کرد عراق و تمام خاو میانه را بدتر از پیش نماید -.

یک بخش دیگر گزارش آزمایش دورنر: “محبوس در زندان طرز فکر خطی و علت و معلولی، فرد در جستجو برای روشهای درست به منظور بهتر کردن وضعیت، فعالانه جلو میرفت: اغلب حتی هنگامی که سیستم به عنوان یک مجموعه مرتبط شناخته شده بود آزمایش پالیسی برای بررسی استراتژی های ممکن صورت نمیگرفت”.

۴: فکر میکنیم راه درست را پیدا کرده ایم، چون هنوز نتایج منفی اقدامات پیشین خود را نمی بینیم

نامناسب ترین فکر هنگام کار با یک سیستم پیچیده آنست که تصور کنیم سیستم و قوانین حاکم بر آن را کاملا شناخته ایم و قادریم آینده آن و نتایج اقداماتمان را بطور قطعی پیش بینی کنیم. چنین تصوری که مکرر در سیاست، اقتصاد و محیط زیست دیده میشود، معمولا به نتایج فاجعه آمیزی می انجامد. – کمونیست ها بر این عقیده اند که تکامل جوامع بشری بسته به وسائل تولید به دوره های مختلف تقسیم میشود که قوانین و ویژگی های آنها، بویژه سرمایه داری، را کاملا میشناسند و میتوانند آینده اش را بطور قطعی پیش بینی کنند -.

در بالا نیز اشاره شد که سیستم های پیچیده در آغاز تاثیر اقدامات ما را با حائل ها (buffer) و مکانیسم های تنظیمی که درون آنهاست جذب و ذخیره میکنند. – اثرات کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ و سرکوب فعالان سیاسی تازه در سال ۵۷ باعث انفجار جامعه شد -. در این صورت فکر میکنیم که راه درست را یافته ایم و تا زمانی که اثرات کارمان آشکار نشده همچنان به اقدامات خود ادامه میدهیم.

در مواردی تصور میکنیم سیستم را کاملا شناخته ایم اما سیستم آنطور که ما پیش بینی کرده ایم رفتار نمیکند. در این صورت فکر نمیکنیم که اقدام ما نامناسب بوده است. بلکه تصور میکنیم کارمان را با شدت و حدٌت و “ایمان” لازم انجام نداده ایم.

یکی از مشاهدات دورنر در آزمایش تانالاند این بود که فرد در آغاز با تردید و تغییرات کوچک برای رفع مشکل اقدام میکرد اما اگر سیستم چند بار جواب نمیداد، فرد با شدت بیشتری عمل میکرد. این وضع ادامه می یافت تا وی با اولین عکس العمل غیر منتظره سیستم، که حاصل تاثیرات ذخیره شده قبلی بود، عمل خود را پایان دهد.

۵: بکار گرفتن روشی که قبلا در مواردی موفق بوده ولی برای شرائط جدید دیگر مناسب نیست

گاه به یک روش که در گذشته در مواردی موفق بوده ولی برای شرائط جدید دیگر مناسب نیست می چسبیم و در نظر نمیگیریم که شرائط و داده ها تغییر یافته و به روش های جدیدی نیاز داریم. تصور ما اینست که روشی که چند بار موفق بوده همیشه موفق خواهد بود.

- در اوائل جنگ جهانی اول که مسلسل تازه در کنار سایر سلاح ها در جنگ به کار گرفته میشد هنوز حمله مستقیم سواره نظام برخی هنگ های ارتش آلمان به صفوف ارتش مقابل (Cavalry Attack) یکی از شگردهای نظامی بشمار میرفت. در آغاز جنگ حمله سواره نظام با صدای طبل و شیپور بارها صورت گرفت اما پس از تلفات زیاد ادامه نیافت زیرا که با پیدایش مسلسل و آتشبار سریع، این شگرد دیگر کارآئی خود را از دست داده بود(۴). – در نزدیک به ۴۰ سال گذشته در ایران و عراق و سوریه و مصر و افغانستان و … شاهد بوده ایم که جمهوری اسلامی، داعش و طالبان و غیره راه حل مشکلات نبوده اند و وضعیت این کشورها با حکومت اسلامی همواره بدتر شده است. بجای قبول این واقعیت، شاید به دلیل موفقیت های آغازین در گرفتن قدرت، اصلاح طلبان و روحانیون حکومتی آن را همچنان راه حل مشکلات قلمداد میکنند -.

۶: تمایل به عکس العمل بیرون از حد در صورت عدم موفقیت و رفتار زورگویانه

این که سیستم را کاملا در اختیار و اجازه تغییر آن را داریم همراه با این توهم که سیستم و قوانین آن را خوب می شناسیم میتواند باعث برخوردی دیکتاتورمآبانه شود که هنگام کار با سیستم های پیچیده کاملا نامناسب است.

وقتی که، شاید به علت برخی موفقیت های اولیه، تصور میکنیم که عکس العمل سیستم برای ما قابل پیش بینی است ولی سیستم حتی با اقدام شدیدتر ما نیز عکس العمل مزبور را نشان نمیدهد، می خواهیم با زور مشکل را حل کنیم.

- سران جمهوری اسلامی بجای حل مشکلات جامعه، وقتی با بحرانهای بیشتر و مخالفت فزاینده مردم روبرو میشوند، به زورگویی و سرکوب بیشتر می پردازند -. – بخشی از اپوزیسیون وقتی مردم علیرغم توصیه های آنها در انتخابات جمهوری اسلامی شرکت میکنند، در عوض تحلیل و کوشش برای درک وضعیت، برای نمونه توجه به استیصال مردم که میخواهند از هر فرصتی برای نشان دادن نطر و خواست خود بهره گیرند، بعضا به همان مردمی که میخواهند برای بهبود وضعیت آنها مبارزه کنند، برخورد میکنند -.

فرار از پیچیدگی

درک فرآیندهای یک سیستم پیچیده نیازمند توجه به ارتباط های ساختاری و دینامیک آن است. امری که برای بسیاری مشکل است. مشکل فقط دشواری تغییر طرز فکرهایی که به آنها عادت کرده ایم نیست. ترس از پیچیدگی که خود را در برابر آن ناتوان می بینیم نیز هست.

انسانها اگرچه مکررا با سیستم های پیچیده مانند سیاست، اقتصاد و محیط زیست سر و کار و اغلب به نقش تعیین کننده این سیستم ها در سرنوشتشان نیز اذعان دارند، اما معمولا سختشان است به اندازه کافی به مشکلات این سیستم ها بپردازند. مضافا اینکه تنها آشنا بودن با سیستم و مشکلات آن کافی نیست. گاه باید در مورد هر یک تصمیم هم گرفت. در برخی کشورها از مردم خواسته میشود در مورد موضوعات پیچیده و مسائلی که حتی کارشناسان نیز بر سر بهترین راه با یکدیگر اختلاف نظر دارند در انتخابات یا همه پرسی اعلام نظر کنند. – نمونه چنین رفراندمی تصمیم گیری در مورد خروج بریتانیا از اتحادیه اروپاست. همه چیز حکایت از آن دارد که مردم هنگام تصمیم گیری اطلاعات درستی نداشتند -.

رویاروئی با پیچیدگی ساده نیست و بسیاری در برابر آن تسلیم میشوند. به گفته مالیک: “تحت تاثیر شرائط پیچیده مغز انسان به استراتژی های ساده کننده متوسل میشود”.

دورنر معتقد است که “علت اول یک سلسله ناتوانی های ما اگر ساده کنیم، آهسته بودن اندیشیدن ماست. ما با بکار گرفتن اطلاعات بطور کلی مشکلی نداریم ولی از تفکر احتراز می جوئیم. دانش آگاهانه ما قدم به قدم و “یکی پس از دیگری” پیش میرود”.

بجای اینکه تفکر سیستمی را تمرین کنیم، وقتی با پیچیدگی روبرو میشویم خود را با علاقه به تفکر خطی مشغول میکنیم. مشکل را می بینیم و می خواهیم آن را برطرف کنیم اما چون تحلیل سیستم پیچیده اغلب وقت‌گیر است نمیخواهیم وقت زیادی صرف بررسی نمائیم. میترسیم که در داده ها و اعداد غرق شویم و نتوانیم همه ارتباطات جنبی و درازمدت را منظور کنیم. به این ترتیب می خواهیم از پیچیدگی فرار کنیم و در مقابل آن تسلیم میشویم.

فرار از پیچیدگی راههای مختلف دارد که پیش از این به برخی از آنها اشاره شد. بویژه در عرصه سیاست، کوشش برای فرار از پیچیدگی زیاد است. برخی بطور کامل از آن دوری می جویند. برخی راه حل مشکلات را پیروی از پوپولیست ها میدانند که طرز تفکرشان نقطه مقابل تفکر سیستمی است: آنها با تفکر خطی و در نظر نگرفتن بخش های مختلف سیستم، ارتباط آنها با هم و تاثیر متقابل آنها بر یکدیگر، مسائل را ساده می کنند و به تحلیل های ناقص میرسند و با حرکت از این تحلیل ها راه حل هایی ارائه میدهند که عموما نه تنها مشکلات را حل نمیکند بلکه مشکلات جدیدی نیز به مشکلات پیشین می افزاید.

- بسیاری از روشنفکران پیش از انقلاب حل مشکلات کشور را ساده و صرفا سقوط دیکتاتوری شاه راه حل همه مشکلات میدانستند. روحانیون تشنه قدرت نیز از این امر بهره گرفتند و بجای مقابله با دیکتاتوری تمام نظام را ساقط کرده و قدرت را بدست گرفتند. با استقرار نظام جدید نه تنها مشکلات برطرف نشد، بلکه از آنچه بود نیز به مراتب بدتر شد و دچار جنگ و بحران در تقریبا همه زمینه ها شده ایم -. – آقای ترامپ این تصور را در بسیاری از مردم آمریکا ایجاد کرد که حل مشکلات آمریکا و حتی صلح میان مردم فلسطین و اسرائیل ساده است. اما پس از انتخاب شدن نه تنها مشکلی را حل نکرده بلکه وضعیت را بدتر نیز کرده است -. – در دوران انقلاب آقای بابک زهرایی در یک مناظره تلویزیونی گفت که میتوان کشاورزی ایران را “دو روزه” اصلاح کرد -.  - ایدئولوژی ها مدینه فاضله ای را ترسیم میکنند که اصول ساده ای دارد (مثل جامعه توحیدی یا جامعه ای که هر کس به اندازه نیازش از تولید بهره میگیرد) ولی به اینکه توسط چه مکانیسم های عملی میتوان دنیای واقعی امروز را به آن مدینه فاضله تبدیل کرد یا نمی پردازند و یا صرفا تبدیل انسانها به “انسانهای بهتر” را راه مناسب قلمداد میکنند. نتیجه چنین تصوری کشتار میلیونی در روسیه و چین کمونیست بود -.  – خمرهای سرخ مانوئیست در کامبوج تصور میکردند با از بین بردن سرمایه داران و روشنفکران، سوسیالیسم حاکم خواهد شد و به این جهت میلیونها انسان را به قتل رساندند -.

راه دیگر فرار از پیچیدگی، امیدبستن به روش های حل مشکلات در گذشته هاست. – جمعی سیستم خلافت ۱۴۰۰ سال پیش را راه حل میدانند و برخی دیگر حکومت های خودکامه فردی و “دیکتاتوری مصلح” را . آنها مشکلات امروز را با مشکلات آن اعصار یکی میگیرند و راه حل های آن دوران را برای رفع مشکلات امروز تجویز کرده، توجه نمیکنند که اگر خلافت یا دیکتاتوری حتی در دوران گذشته راه حل بود، هیچکدام به دست مردم زوال نمی یافت -.

برخی دیگر راه را فرار به آینده ای موهوم میدانند – آقای احمدی نژاد و طرفدارانش خود را طرفدار ظهور امام زمان برای رفع مشکلات معرفی میکنند. هنگامی که عدل و بیداد جهان را فراگیرد آخر زمان است و حضرت ظهور میکند تا با قهر و کشتار، عدالت را بر جهان حاکم سازد. معتقدان به این نظریه باید در واقع ظلم و ستم را در جهان امروز بیشتر کنند تا آخر زمان زودتر برسد و حضرت ظهور کند. مساله بعد اینست که در “آخر زمان” همه چیز به آخر رسیده و دیگر بشریتی هم وجود ندارد. در این صورت ظهور حضرتش چه سودی دارد؟ -.

ضرورت بهره گرفتن از تفکر سیستمی هنگام کار با سیستمهای پیچیده

بویژه در باره محیط زیست وستر مینویسد: “در آغاز هزاره سه میلادی و نظر به شرائطی که ظرف چند دهه برای جهان بوجود آورده ایم خوبست با مدل جدیدی فکر کنیم که قوانین سیستمی حاکم بر سیاره مان را منظور میکند. خوبست قبل از اینکه خود و محیط زندگی خود را به دست تحولاتی غیر قابل کنترل بدهیم، کوشش کنیم جهان را با مرتبط بودن واقعی حاکم بر آن ببینیم تا با امکانات تکنولوژی که ایجاد کرده ایم مانند گذشته بی‌ملاحظه عمل نکنیم و دانش سیستمی لازم را بکار گیریم”.

افزایش بحران ها و فاجعه های اجتماعی و طبیعی نشان میدهد که نوع تفکر ما هنوز مناسب این شرائط جدید و کره زمین مملو از جمعیت نیست و برای حل مشکلات آن به نوع جدیدی از تفکر نیاز داریم.

هر جا که ما دست به تغییر بخشی از طبیعت میزنیم، این تغییر بر بخش های دیگر سیستم نیز تاثیر دارد. اثر آن گاه در جایی ناپدید، و در جایی دیگر مشهود میشود یا از راههای فرعی دوباره به نقطه آغازین خود باز می گردد: دینامیک سیستم تعیین میکند چه اتفاقی می افتد. اغلب برای ما تصحیح اقدام اولیه دیگر ممکن نیست و برای دانستن اینکه دخالت ما چه تاثیری بر یک سیستم پیچیده دارد، چاره ای جز آشنا شدن با تئوری یا مدل های دینامیک ارتباط آنها نداریم.

آنچه نیاز داریم یک دید جدید از واقعیت است. پذیرش اینکه بسیاری از پدیده هایی که ما آنها را جدا از هم می دانیم به هم مربوطند و بر هم تاثیر میگذارند و نخ های نامرئی که اجزاء آنها را به هم متصل میکند اغلب برای آنچه که در جهان اتفاق می افتد مهمتر از خود اجزا هستند.

باید بیاموزیم که اقدامات ما فقط تاثیرات کوتاه مدت و قابل رویت ندارند. همه تاثیرات بلافاصله دیده نمیشوند و فقط در درازمدت و اغلب درست در جایی که انتظار آنها را نمیکشیم آشکار میشوند.

مساله اینست که تجربه حل مشکلات سیستم های پیچیده را نداریم. طرز تفکر خطی (linear thinking) یا یک بعدی، دانش و آموزش امروزی ما در مواردی امکان درک و پیش بینی دینامیک سیستم های نامبرده را به ما نمیدهد. در دوران تحصیل رشته های مختلف مانند کشاورزی، شیمی، جغرافی، مدیریت کسب و کار و غیره را جدا از یکدیگر می آموزیم ولی به نقش و اهمیت فوق العاده‌ی اندیشیدن به خواص این بخش ها و تاثیر گذاری متقابل و دینامیک آنها بر یکدیگر توجهی نمیکنیم”.

وقتی صحبت از “تفکر سیستمی” میشود(۹)، همه فکر میکنند این مقوله با روح انسانی بیگانه است و باید از نو آموخته شود. ضرورت بهره گرفتن بلافاصله از تفکر سیستمی در برنامه ریزی با رعایت این نکته که نباید از پیچیدگی احتراز کرد بلکه باید از آن بهره گرفت را دانشمندانی چون وستر مطرح نموده اند. آنها معتقدند که متدهای برنامه ریزی و انکشاف باید با روش های غیر سیستمی که استراتژی آنها اغلب نتایج منفی به بار می آورد، تفاوت داشته باشد.

کار با سیستم های پیچیده مانند سیاست، اقتصاد و محیط زیست به آموزش نیاز دارد. آموزشی که مانند هر دانش دیگر تنها با مطالعه متون کامل نمیشود بلکه محتاج تمرین و تجربه در ارائه راه حل و رفع مشکلات واقعی نیز هست.

به نظر وستر(۵) آموزش تفکر سیستمی که هر دانش تخصصی را در محیط اثرگذاری و زندگی آن بیاموزد، شرط پیروزی بر این مشکلات است. این شیوه تفکر لازم است در مدرسه و تحصیل جای مناسب خود را بیابد. چون در آینده آنهایی که چنین آموزشی را ندیده اند مشکلات بزرگتری خواهند داشت تا تاثیرگذاری های متقابل بخش های مختلف را درک کنند و با طرز کار آن آشنا شوند. بنظر وی اما این آشنائی زمانی مشکلات ما را حل میکند که در برنامه ریزی و عمل نیز بکار گرفته شود.

باید شروع به تکامل استراتژی هایی کنیم که این تاثیرگذاری متقابل و مکانیسم های موجود برای خودتنظیمی (self-regulation) اجزاء سیستم را در نظر بگیرد. این را میتوان تمرین کرد. پیچیدگی به معنی سخت بودن کار نیست و سیستم ها مشکل تر نیستند. آنها فقط از عناصر منفرد متفاوتند.

استفاده از تفکر سیستمی در هر یک از سیستم های پیچیده برای نمونه سیاست و یا محیط زیست علاوه بر موضوعات عام، موضوعات خاصی نیز دارد که هر کدام نیازمند بررسی ویژه ایست. وستر راهکارهای متفاوتی را برای کار با طبیعت و محیط زیست و پروژه های صنعتی معرفی میکند(۵). یورگ هونگر(۸) استفاده از این شیوه تفکر را برای مدیریت در شرکت های بزرگ همراه با دیگر ابزار مدیریت به کار میگیرد.

آنچه در این روش ها مشترک است کوشش برای در نظر گرفتن کلیه تاثیرات جانبی و درازمدت اقدامات، طرح ها یا پروژه هاست. امری که در دموکراسی ها از طریق منظور نمودن نیازها و مشکلات جامعه با نظر و توافق شهروندان و نمایندگان آنها صورت میگیرد. ویژگی ای که دموکراسی را به شیوه‌ی ممتاز حل معضلات جوامع تبدیل نموده است. بر عکس نظامهایی مانند جمهوری اسلامی که بدون توجه به خواست و نیازهای مردم و کشور تصمیم میگیرند عموما از حل مشکلات جامعه عاجزند.

————————-

(۱) سیستم یا سامانه مجموعه یا گروهی از عناصر یا اجزاء است که واحدی را تشکیل میدهند.

(۲) منظور از ارتباط های مرئی و نامرئی در اینجا پذیرش تئوری توطئه نیست که کوشش میکند پدیده ها را با یک یا چند توطئه موهوم و عموما غیر قابل بررسی همگان توضیح دهد.

(۳) Fredmund Malik, Strategie des Managements komplexer Systeme, 2008, Hauptverlag, 10. Auflage

(4) Dietrich Dörner, Die Logik des Misslingens, Rowohlt Verlag,1992

(5) Fredric Vester, Die Kunst vernetzt zu denken, dtv, 3. Auflage 2003

 (۶) توضیح تفکر سیتمی در ویکی پدیا:

“سیستم مجموعه ایاز اجزای مرتبط است که در کلیت خویش برای ایفای وظیفه مشخص در کنش متقابل و هماهنگ با محیط می‌باشد. در تفکر سیستمی، سازمان‌هامانند سیستم‌هاییهستند که در دل یک مجموعه محیطی بزرگتر قرار گرفته‌اند. هر سیستم شامل ورودی، خروجی، پردازشو بازخوردمی‌باشد، بنابراین داشتن تفکر سیستمی برای مدیر بسیار حائز اهمیت است. به کمک یک نظارت دقیق اگر خروجی ما از خروجی مورد نظرمان فاصله کم و بیش چشمگیری داشت با استفاده از feedback (بازخورد) ورودی را تغییر داده و Replanning (برنامه‌ریزی مجدد) می‌کنیم.

تفکر سیستمی به مدیرانکمک می‌کند تا ساختار، الگوها و وقایع را در پیوند با یکدیگر مورد بررسی قرار داده و تنها به مشاهده وقایع اکتفا نکنند. تفکر سیستمی مبتنی بر کلی‌نگری است که با تحلیل قابل درک نیست.

به عنوان مثال در بدن انسان، نحوه رفتار چشمبستگی به نحوه رفتار مغزدارد. هر زیر مجموعه‌ای که از عناصر تشکیل شود، بر رفتار کل سیستم مؤثر است و این تأثیر بستگی به حداقل یک زیر مجموعهٔ دیگر از سیستم دارد. به عبارت دیگر اجزای یک سیستم چنان به هم مرتبط اند که هیچ زیر گروه مستقلی از آنها نمی‌تواند تشکیل شود. با استفاده از تعاریف فوق نتیجه می‌گیریم که هر سیستم را نمی‌توان به اجزای مستقل تقسیم نمود. بطوریکه پس این تقسیم‌بندی انتظار اولیه از هدف اصلی سیستم را برآورده سازد”.

(۷) مدارهای تنظیم کننده در طبیعت، الکترونیک، شوفاژ و غیره وجود دارد یا بکار میرود. در آنها وردوی سیستم با اطلاع از وضعیت خروجی آن تنظیم میشود به نحوی که وضعیت خروجی میتواند در محدوده ای ثابت بماند. یک نمونه مدار تنظیم درجه حرارت بدن است. دمائی که بدن اندازه میگیرد بازخورد (feedback) مدار است. مدار مزبور دمای ارگانهای درونی انسان مانند قلب، مغز و کلیه ها را ۳۷ درجه ثابت نگاه میدارد و در دمای بالای محیط برای حفظ پوسته بیرونی بدن، باعث بازتر شدن رگ های زیر پوست (که به جاری شدن خون بیشتر در رگها و دادن حرارت بیشتر به محیط منجر میشود)، شل کردن عضلات، تولید عرق بیشتر و کاهش متابولیسم میگردد. برعکس اگر دما پائین باشد رگ های زیر پوست را  تنگ، عضلات را منقبض، تولید عرق را کمتر و متابولیسم را بالا میبرد. این توضیح هنگام انتشار بخش اول نوشته نادرست بود و با تذکر آقای علی شاکری زند تصحیح شد. سپاس از ایشان.

(۸) Jürg Honegger, Vernetztes Denken und Handeln in der Praxis, Versus Verlag, 2008

(9) به این نوع تفکر، “تفکر مرتبط” نیز گفته میشود(۵). نگارنده آن را در نوشته ای “تفکر جامع” ترجمه کرده است. اما این دو اشاره به “مرتبط” یا “جامع بودن” “تفکر” دارند. حال آنکه “تفکر سیستمی” به درستی به خاصیتی از “سیستم” اشاره دارد. برخی هم از “مدیریت کبرنتیک” برای مدیریت سیستم هایی که حاصل تکامل (evolution) هستند صحبت میکنند(۳).

همایون مهمنش
۶ شهریور ۱۳۹۶ برابر ۲۸ اوت ۲۰۱۷
hmehmaneche@t-online.de

http://homayoun.info


ارسال به شبکه های اجتماعی